کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از حال من نگار مرا گر خبر شود
    چون زلف خاطرش همه در یکدگر شود
    از آه دل بجز لب خشکم چه حاصلست
    از خون دیده دامن من گرچه تر شود
    هرگز گمان مبر که خیال رخت دمی
    از دیده دور گردد و از دل بدر شود
    بیچاره دل گناه ندارد ولی چه سود
    دانم یقین که در سر کار نظر شود
    ای دیده تا به چند بریزی تو خون من
    کز دیده حال زار دلم زارتر شود
    پیک نظر فرست مگر تا ببیندش
    ورنه غذای روح ز خون جگر شود
    دل گفت با دو دیده که مردم گواه من
    کان دیده را ببیند و حالش بتر شود
    ای دل صبور باش به هجران و دم مزن
    نومید هم مباش چه دانی مگر شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha