کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چرایی این چنین فارغ ز حالم
    ز درد هجر تو تا چند نالم
    ز من پرسی که چونی جانم ای جان
    گرفت از جان خود بی تو ملالم
    به هجرانم بگو تا کی کنی قید
    شبی ننوازی آخر از وصالم
    ز آه سوزناکم زلف خود بین
    که حالش شد پریشان تر ز حالم
    نکردی از وصالم یک زمان شاد
    بسی دادی به هجران گوشمالم
    چه باشد ار به لطفت شربت آبی
    دهی زان چشمه آب زلالم
    مگر در صبحدم آرد نسیمی
    ز سوی لطف تو باد شمالم
    کمالش را کماهی چون بگویم
    چو من مدهوش حیران در جمالم
    خیالش مونس جان جهانست
    ولی یک دم نیاری در خیالم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha