کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر به خلق نماید رخ جهان آراش
    هزار جان گرامی کنند اندر پاش
    به رغم دشمن بیهوده گوی رخ بنمای
    که آفتاب نخواهد دو دیده ی خفّاش
    ببرد هوش ز من آن دو نرگس جادو
    بریخت خون دل من به غمزه جمّاش
    که کرد سنبل تر را به روی گل پرچین
    که دید غنچه ی سیراب و لعل گوهرپاش
    چو گل بدید رخش در عرق نشست ز شرم
    چو سرو دید قدش درد چید از آن بالاش
    چو قد دوست نروید به بوستان سروی
    چو روی او نکشد صورتی دگر نقّاش
    به بوی دوست خرابم چه چشم او مستم
    از آن سبب شده ام لاابالی و قلّاش
    بگوی مطرب خوش گو بیار ساقی می
    که ترک زهد بگفتم چو مردم اوباش
    به غصّه خوردن ما هیچ برنیاید کار
    غم جهان مخور ای دل زمانکی خوش باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha