کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبحدم آورد بویی سویم از پیراهنش
    راست گویم آب حیوان می چکد از دامنش
    خون ما در گردنش بود آن نگار و بس نبود
    طرفه اینست آن که جان گشتست طوق گردنش
    روی چون ماه تو را محتاج آرایش نبود
    سنبل تر را چرا آورده ای پیرامنش
    زآتشی کز جان ما خیزد ز دست جور او
    نرم هرگز می نگردد آن دل چون آهنش
    دیده ی یعقوب نابینا شود بینا دگر
    گر نسیم لطفش آرد بویی از پیراهنش
    آنچنان رویی و مویی کس ندارد در جهان
    ای دریغا گر بدی باری عنایت با منش
    گرچه جوجو داد بر باد جفا خاک مرا
    ماه و خورشید فلک شد خوشه چین خرمنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha