کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را

    تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را

    بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند

    چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا!

    ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم

    کز ناله‌های زارم زحمت بود شما را

    از عشق خوب رویان من دست شسته بودم

    پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را

    از نیکوان عالم کس نیست همسر تو

    بر انبیای دیگر فضل است مصطفا را

    در دور خوبی تو بی‌قیمتند خوبان

    گل در رسید و لابد رونق بشد گیا را

    ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت

    باری ببین و تن زن شیرین خوش لقا را

    تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن

    در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را

    ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی

    مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را

    مجروح هجرت ای جان مرهم ز وصل خواهد

    این است وجه درمان آن درد بی‌دوا را

    من بنده‌ام تو شاهی با من هر آنچه خواهی

    می‌کن، که بر رعیت حکم است پادشا را

    گر کرده‌ام گناهی در ملک چون تو شاهی

    حدم بزن ولیکن از حد مبر جفا را

    از دهشت رقیبت دور است سیف از تو

    در کویت ای توانگر سگ می‌گزد گدا را

    سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت

    «مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا»

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha