به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چو شد به خنده شکر بار پستهٔ دهنش
شد آب لطف روان از لب چه ذقنش
از آنش آب دهن چون جلاب شیرین است
که هست همچو شکر مغز پستهٔ دهنش
گشاده شست جفا ابروی کمان شکلش
کشیده تیر مژه نرگس سپه شکنش
کمان ابروی او تیر غمزهای نزند
که دل نگیرد همچون هدف به خویشتنش
بر آفتاب کجا سایه افگند هرگز
مهی که مطلع حسن است جیب پیرهنش
برهنه گر شود آب روان جان بینی
چو در پیاله شراب از قرابهٔ بدنش
چو زیر برگ بنفشه گل سپید بود
به زیر موی چو شعر سیه، حریر تنش
به زیر هر شکنش عنبر است خرواری
که باربند عبیر است زلف چون رسنش
میان آتش شوقند و آب دیده هنوز
به زیر خاک شهیدان سوخته کفنش
مرا که در طلبش خضروار میگشتم
چو آب حیوان ناگاه بود یافتنش
کجا رسم ز لب او به بوسهای چو دمی
«رها نمیکند ایام در کنار منش»
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.