کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای ز آفتاب رویت مه برده شرمساری

    پیداست بر رخ تو آثار بختیاری

    اندر بیان نگنجد وندر زبان نیاید

    از عشق آنچه دارم و از حسن آنچه داری

    ای نوش داروی جان اندر لبت نهفته

    با مرهمی چنینم چون خسته می‌گذاری

    افغان و زاری من از حد گذشت بی تو

    گر چه بکرد بلبل بی گل فغان و زاری

    امیدوار وصلم از خود مبر امیدم

    صعب است ناامیدی بعد از امیدواری

    چون خاک اگر عزیزی بنشست بر در تو

    هر جا که رفت از آن پس چون زر ندید خواری

    من با چنین ارادت در تو رسم به شرطی

    کز بنده سعی باشد وز همت تو یاری

    شیرین از آنی ای جان کز تلخی غم خود

    فرهادوار هر دم سوزی ز من برآری

    ای خوب‌تر ز لیلی هرگز مده چو مجنون

    دیوانهٔ دلم را زین بند رستگاری

    گل را نمی‌توانم کردن به دوست نسبت

    ای گل به پیش جانان در پیش گل چو خاری

    هر جا که سیف باشد بستان اوست رویش

    «چون است حال بستان ای باد نوبهاری»

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha