به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای رخ تو شاه ملک دلبری
همچو شاهان کن رعیت پروری
تا تو بر پشت زمین پیدا شدی
شد ز شرم روی تو پنهان پری
با چنین صورت که از معنی پر است
سخت بیمعنی بود صورتگری
ز آرزوی شیوهٔ رفتار تو
خانه بر بامت کند کبک دری
خسروان فرهادوارت عاشقند
ز آنکه از شیرین بسی شیرینتری
چشم تو از بردن دلهای خلق
شادمان همچون ز غارت لشکری
دلبری ختم است بر تو ز آنکه تو
جان همی افزایی ار دل میبری
از اثرهای نشان و نام تو
جان پذیرد موم از انگشتری
عشق تو ما را بخواهد کشت، آه
عید شد نزدیک و قربان لاغری
در فراق تو غزلها گفتهام
بی شکر کردم بسی حلواگری
کاشکی از دل زبان بودی مرا
تا به یادت کردمی جان پروری
با چنین عزت که از حسن و جمال
در مه و خور جز به خواری ننگری،
چون روا باشد که سعدی گویدت
«سرو بستانی تو یا مه یا پری»
سیف فرغانی همی گوید ترا
هر که هست از هر چه گوید برتری
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.