به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هلال حسن به عهد رخ تو یافت کمال
که هم جمال جهانی و هم جهان جمال
ز روی پرده برافگن که خلق را عید است
هلال ابروی تو همچو غرهٔ شوال
محیط لطف چو دریا مدام در موج است
میان دایرهٔ روی تو ز نقطهٔ خال
رخ تو بر طبق روی تو بدان ماند
که بر رخ گل سرخ است روی لالهٔ آل
ز نور چهرهٔ تو پرتوی مه و خورشید
ز قوس ابروی تو گوشهای کمان هلال
به پیش تست مکدر چو سیل و تیره چو زنگ
به روشنی اگر آیینه باشد آب زلال
ز خرقهها بدر آیند چون کند تاثیر
شراب عشق تو در صوفیان صاحب حال
به وصف آن دهن و لب کجا بود قدرت
مرا که لکنت عجز است در زبان مقال
گدای کوی توام کی بود چو من درویش
به نزد چون تو توانگر عزیز همچون مال
ز شاخ بید کجا بادزن کند سلطان
وگرچه مروحه گردان ترک اوست شمال
چو کوزه ز آب وصالت دهان من پر کن
به قطرهای دو که لب خشک ماندهام چو سفال
رخ تو دید و بنالید سیف فرغانی
چو گل شکفت مگو عندلیب را که منال
بیا که در شب هجران تو بسی دیدیم
«جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال»
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.