به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تا نقش تو هست در ضمیرم
نقش دگری کجا پذیرم
آن هندوی چشم را غلامم
و آن کافر زلف را اسیرم
چشم تو به غمزهٔ دلاویز
مستی است که میزند به تیرم
ای عشق مناسبت نگهدار
او محتشم است و من فقیرم
صدسال اگر بسوزم از عشق
و این خود صفتی است ناگزیرم،
باشد چو چراغ حاصلم آن
کاخر چو بسوختم بمیرم
گر عشق بسوزدم عجب نیست
کو آتش تیز و من حریرم
شمعم که به عاقبت درین سوز
هم کشته شوم اگر نمیرم
در گوش نکردم از جوانی
پندی که بداد عقل پیرم
برخاستهام بدان کزین پس
«بنشینم و صبر پیش گیرم»
دل زنده به عشق تست غم نیست
گر من ز محبتت بمیرم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.