کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنچه ز تست حال من گفت نمی‌توانمش

    چون تو بمن نمی‌رسی من به تو چون رسانمش

    هر نفسم فراق تو وعده به محنتی کند

    هر چه به من رسد ز تو دولت خویشن دانمش

    زهرم اگر دهی خورم چون شکر و ز غیر تو

    گر شکری رسد به من همچو مگس برانمش

    زخم گر از تو آیدم مرهم روح سازمش

    رنج چو از تو باشدم راحت خویش خوانمش

    ملکم اگر جهان بود ترک کنم برای تو

    اسبم اگر فلک بود در پی تو دوانمش

    تیر که از کمان تو در طرفی روان شود

    برکنم از نشانه و در دل خود نشانمش

    مرد طبیب را خبر از تپش جگر دهد

    خون دلی که همچو اشک از مژه می‌چکانمش

    دل به تو داده‌ام ولی باز درین ترددم

    تا به تو چون گذارمش یا ز تو چون ستانمش

    سیف اگر ز بهر تو مال فدا کند، مرا

    «دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش»

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha