کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم تو کو جز دل سیاه ندارد

    دل برد از مردم و نگاه ندارد

    بی رخت ای آفتاب پرتو رویت

    روز من است آن شبی که ماه ندارد

    با همه ینبوع نور چشمهٔ خورشید

    با رخ تو شکل اشتباه ندارد

    با همه خیل ستاره ماه شب افروز

    لایق میدان تو سپاه ندارد

    بی رخ تو کاسب راند بر سر خورشید

    رقعهٔ شطرنج حسن شاه ندارد

    عاشق تو نزد خلق جای نجوید

    مردهٔ بی‌سر غم کلاه ندارد

    گر برود از بر تو راه نداند

    ور برود بر در تو راه ندارد

    بر در مردم رود چو سگ بزنندش

    هر که جزین آستان پناه ندارد

    درکه گریزد ز تو؟ که در همه عالم

    از تو به جز تو گریزگاه ندارد

    درد تو قوت گرفت و بنده ضعیف است

    طاقت ناله، مجال آه ندارد

    وصل تو از خود نصیب ما نفرستاد

    خرمن مه بهر گاو کاه ندارد

    از بد و نیکی که سیف گفت در اشعار

    جز کرمت هیچ عذرخواه ندارد

    دل به غم تو سپرد از آنکه نگیرد

    ملک عمارت چو پادشاه ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha