کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چه جان می‌دهم از آرزوی دیدارش

    جان نو داد به من صورت معنی‌دارش

    بنگر آن دایرهٔ روی و برو نقطهٔ خال

    دست تقدیر به صد لطف زده پرگارش

    بوستانی‌ست که قدر شکر و گل بشکست

    ناردان لب و رخسارهٔ چون گلنارش

    ملک خسرو برود در هوس بندگیش

    آب شیرین ببرد لعل شکر گفتارش

    نقد جان رفت درین کار خریدارش را

    برو ای حسن و دگر تیز مکن بازارش

    از پی نصرت سلطان جمالش جمع است

    لشکر حسن به زیر علم دستارش

    تا غم تلخ گوارش نخوری یکچندی

    کام شیرین نکنی از لب شکربارش

    عشق دردی‌ست که چون کرد کسی را بیمار

    گر بمیرد نخوهد صحت خود بیمارش

    لوح ما از قلم دوست نه آن نقش گرفت

    کآب بر وی گذرد محو کند آثارش

    آنچه داری به کف و آنچه نداری جز دوست

    گر نیاید، مطلب ور برود، بگذارش

    سیف فرغانی نزدیک همه زنده‌دلان

    مرده‌ای باش اگر جان ندهی در کارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha