کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حق که این روی دلستان به تو داد

    پادشاهی نیکوان به تو داد

    در جهان هر چه می‌خوهی می‌کن

    که جهان آفرین جهان به تو داد

    در جهان نیکوان بسی بودند

    بنده خود را از آن میان به تو داد

    دل گم گشته باز می‌جستم

    چشم و ابروی تو نشان به تو داد

    مرغ مرده است دل که صید تو نیست

    به تو زنده است هر که جان به تو داد

    حسن روی تو بیش از این چه کند

    که دل و جان عاشقان به تو داد

    آفتاب ار چه صورتش پیداست

    معنی خویش در نهان به تو داد

    ز آسمان تا زمین گرفت به خود

    وز زمین تا به آسمان به تو داد

    هر که یک روز در رکاب تو رفت

    گر بدوزخ بری عنان به تو داد

    بخ بخ ای دل که دوست در پیری

    اینچنین دولت جوان به تو داد

    روی نی، شمس غیب با تو نمود

    بوسه نی، عمر جاودان به تو داد

    آن حیاتی که روح زنده بدوست

    از دو لعل شکر فشان به تو داد

    بر در دوست سیف فرغانی

    سگ درون رفت و آستان به تو داد

    بر سر خوان لطف او اصحاب

    مغز خوردند و استخوان به تو داد

    آنکه عشقش به روح جان بخشد

    دل به غیر تو و زبان به تو داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha