کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد

    قوت جانم زد و یاقوت شکر بار نداد

    آن درختی که همه عمر بکشتم به امید

    دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد

    شب تاریک چو من حلقه زدم بر در او

    بار چون داد دل او که مرا بار نداد

    این چنین کار از آن یار مرا آمد پیش

    کم ز یک ماه دل و چشم مرا کار نداد

    شربتی ساخته بود از شکر و آب حیات

    نه نکو کرد که یک قطره به بیمار نداد

    هر که او دل به غم یار دهد خسته شود

    رسته آنست که او دل به غم یار نداد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha