کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ناز را رویی بباید همچو ورد

    چون نداری گرد بدخویی مگرد

    یا بگستر فرش زیبایی و حسن

    یا بساط کبر و ناز اندر نورد

    نیکویی و لطف گو با تاج و کبر

    کعبتین و مهره گو با تخته نرد

    در سرت بادست و بر رو آب نیست

    پس میان ما دو تن زین‌ست گرد

    زشت باشد روی نازیبا و ناز

    صعب باشد چشم نا بینا و درد

    جوهرت ز اول نبودست این چنین

    با تو ناز و کبر کرد این کار کرد

    زر ز معدن سرخ روی آید برون

    صحبت ناجنس کردش روی زرد

    کی کند ناخوب را بیداد خوب

    چون کند نامرد را کافور مرد

    تو همه بادی و ما را با تو صلح

    ما ترا خاک و ترا با ما نبرد

    لیکن از یاد تو ما را چاره نیست

    تا دین خاکست ما را آب خورد

    ناز با ما کن که درباید همی

    این نیاز گرم را آن ناز سرد

    ور ثنا خواهی که باشد جفت تو

    با سنایی چون سنایی باش فرد

    در جهان امروز بردار برد اوست

    باردی باشد بدو گفتن که برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha