به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بستهٔ یار قلندر ماندهام
زان دو چشمش مست و کافر ماندهام
تا همه رویست یارم همچو گل
من همه دیده چو عبهر ماندهام
بر دم مار آمدم ناگاه پای
زان چو کژدم دست بر سر ماندهام
در هوای عشق و بند زلف او
هم معطل هم معطر ماندهام
بر امید آن دوتا مشکین رسن
پای تا سر همچو چنبر ماندهام
چنگ در زنجیر زلفینش زدم
لاجرم چون حلقه بر در ماندهام
دورم از تو تا به روزی چشم و دل
در میان آب و آذر ماندهام
از خیال او و اشک خود مقیم
دیده در خورشید و اختر ماندهام
هم ز چشمت وز دلت کز چشم و دل
اندر آبان و در آذر ماندهام
دخل و خرج روز شب را در میان
در سیه رویی چو دفتر ماندهام
افسری ننهاد ز آتش بر سرم
تا چنین نی خشک و نی تر ماندهام
سالها شد تا از آن آتش چو شمع
مرده فرق و زنده افسر ماندهام
مفلس و مخلص منم زیرا مرا
دل نماند و من ز دلبر ماندهام
عیسی اندر آسمان خر با زمین
من نه با عیسی نه با خر ماندهام
بی منست او تا سنایی با منست
با سنایی زین قبل درماندهام
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.