کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهاده‌ایم

    تا که در بند کله‌دوزی اسیر افتاده‌ایم

    صد سر ار زد هر کلاهی کو همی دوزد ولیک

    ما بهای هر کله اکنون سری بنهاده‌ایم

    او کلاه عاشقان اکنون همی دوزد چو شمع

    ما از آن چون شمع در پیشش به جان استاده‌ایم

    بندهٔ او از سر چشمیم همچون سوزنش

    گر چه همچون سرو و سوسن نزد عقل آزاده‌ایم

    سینه چشم سوزن و تن تار ابریشم شدست

    تا غلام آن بهشتی روی حورا زاده‌ایم

    کار او چون بیشتر با سوزن و ابریشمست

    لاجرم ما از تن و دل هر دو را آماده‌ایم

    از لب خویش و لب او در فراق و در وصال

    چون چراغ و باغ و با هم با باد و هم با باده‌ایم

    برنتابد بار نازش دل همی از بهر آنک

    دل همی گوید گر او سادست ما هم ساده‌ایم

    لعل پاش و در فشانیم از دو دریا و دو کان

    تا اسیر آن دو لعل و آن دو تا بیجاده‌ایم

    ما ز خصمانش کی اندیشیم کاندر راه او

    خوان جان بنهاده و بانگ صلا در داده‌ایم

    تا سنایی وار دربستیم دل در مهر او

    ما دو چشم اندر سنایی جز به کین نگشاده‌ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha