کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی

    که پیدا نیست کارم را درین گیتی سرانجامی

    کنون چون توبه بشکستم به خلوت با تو بنشستم

    ز می باید که در دستم نهی هر ساعتی جامی

    نباید خورد چندین غم بباید زیستن خرم

    که از ما اندرین عالم نخواهد ماند جز نامی

    همی خور بادهٔ صافی ز غم آن به که کم لافی

    که هرگز عالم جافی نگیرد با کس آرامی

    منه بر خط گردون سر ز عمر خویش بر خور

    که عمرت را ازین خوشتر نخواهد بود ایامی

    چرا باشی چو غمناکی مدار از مفلسی باکی

    که ناگاهان شوی خاکی ندیده از جهان کامی

    مترس از کار نابوده مخور اندوه بیهوده

    دل از غم دار آسوده به کام خود بزن گامی

    ترا دهرست بدخواهی نشسته در کمین‌گاهی

    ز غداری به هر راهی بگسترده ترا دامی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha