کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بامدادان شاه خود را دیده‌ام بر مرکبش

    مشک پاشان از دور زلف و بوسه باران از لبش

    صد هزاران جسم و جان افشان و حیران از قفاش

    از برای بوسه چیدن گرد سایهٔ مرکبش

    خنجری در دست و «من یرغب» کنان عیاروار

    جسم و جان عاشقان تازان سوی «من برغبش»

    بهر دفع چشم زخم مستش را چو من

    خیل خیل انجم همی کردند یارب یاربش

    سوی دیو و دیو مردم هر زمان چون آسمان

    از دو ماه نو شهاب انداز نعل اشهبش

    کفر و دین و دیو مردم هر زمان چون آسمان

    از دو ماه نو شهاب انداز، نعل اشبهش

    دستها بر سر چو عقرب روز و شب از بهر آنک

    تا چرا بر می‌خورد پروین ز مشک عقربش

    درج یاقوتیش دیدم، پر ز کوکبهای سیم

    یارب آن درجش نکوتر بود یا آن کوکبش

    جان همی بارید هر ساعت ز سر تا پای او

    گوییا بودست آب زندگانی مشربش

    آفتابی بود گفتی متصل با شش هلال

    چون بدیدم آن دو تا رخسار و شش تو غبغبش

    هر زمان از چشم و لعلش، غمزه‌ای و خنده‌ای

    جان فزودن کیش دیدم دل ربودن مذهبش

    گر چه بودم با سنایی در جهان عافیت

    هم بخوردم آخرالامر از پی حبش حبش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha