کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنکس که ز عاشقی خبر دارد

    دایم سر نیش بر جگر دارد

    جان را به قضای عشق بسپارد

    تن پیش بلا و غم سپر دارد

    گه دست بلا فراز دل گیرد

    گه سنگ تعب به زیر سر دارد

    پیوسته چو من فگنده تن گردد

    دل را ز هوای نفس بر دارد

    بگسسته شود ز شهر و ز مسکن

    هر دم زدنی رهی دگر دارد

    هر چند که زهر عشق می نوشد

    آن زهر به گونهٔ شکر دارد

    وان دیده به دست غیر بردوزد

    کو جز به جمال حق نظر دارد

    ای یار مقامر خراباتی

    طبع تو طریق مختصر دارد

    بنمای به من کسی که او چون من

    در کوی مقامری مقر دارد

    یا از ره کم زنان نشان جوید

    یا از دل بی دلان خبر دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha