کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وز آن روی سیروس در باختر
    تبه گشت بر دست قوم تتر
    زنی کش تومیریس گفتند نام
    به کین پسر بد بسی تلخ کام
    که شاهش به آوردگه کشته بود
    ازین رو به خون دل آغشته بود
    چو بشنید کان شاه والاتبار
    یکی گوشه بگزیده در نوبهار
    سپه گرد کرد و یلان را بخواند
    سوی کشور بلخ لشکر براند
    برید آن سر شاه یزدان پرست
    همه باختر کرد چون خاک پست
    یک تشت بنهاد پرخون برش
    به خون اندر افکند روشن سرش
    دمورش به شهنامه خواند است و بس
    سیاوس جز این شه نبود است کس
    همانا که گرسیوز این جنگ بود
    که پنداشتندش دلیری عنود
    همانا رزم ارجاسب کامد به بلخ
    ازو روز لهراسب شد تار و تلخ
    مگر کشتن شاه آزاده بود
    که از تخم آکمین لرزاده بود
    خوشا وقت آن شهریار گزین
    که از آتنه تاخت تا هند و چین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha