کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیاراست پس خویشتن، جنگ را
    به خون تیزتر کرده بد جنگ را
    سپهدار خود شد به نفس نفیس
    نخستین بیامد به سوی فنیس
    جهان جوی منتور آمد برش
    به جنگ اندرون گشت چالش گرش
    به صیدون یکی آتشی برفروخت
    همه شهر صیدا سراسر بسوخت
    به دریا بسوزاند کشتی همه
    چو گرگ اندر آمد میان رمه
    بترسید زو رودس و شیپر و تیر
    به زنهار رفتند زی اردشیر
    سپهدار از آن جا سوی مصر تاخت
    دگر باره آن ملک تسخیر ساخت
    وز آن جا به بابل درآمد دلیر
    سپهدار او بود منتور شیر
    نوازش همی کرد او را فزون
    که بودیش در جنگ ها رهنمون
    ازو خواست با صد نیاز
    که بخشد بدو پادشه ارتباز
    که شوهر همی بود خواهرش را
    همان نیز ممنون برادرش را
    مگر این دو سردار با فر و زیب
    پناهنده بودند نزد فلیب
    ببخشیدشان شاه و آورد باز
    همان گرد ممنون و هم ارتباز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha