پس از مردن شاه شاپور راد
به ایوان شد و تاج بر سر نهاد
به گیتی چون او شهریاری نبود
گه رزم چونان سواری نبود
یکی جنگ با قیصر روم کرد
که فرخنده گیتی بر او شوم کرد
بدو داد گور دین شه رومیه
همه بین شطین و ارمینیه
دگر باره چون شاه شد فیلپوس
بر آراست لشگر چو چشم خروس
بسی جنگ ها شد میان دو شاه
بسی لشگر آمد زهر سو تباه
چنین تا گه والرین کبیر
که شاپور در جنگ کردش اسیر
چو قیصر گرفتار شاپور شد
همه لشکر روم بی زور شد
یکی شارسان ساخت در شوشتر
به دست اسیران رومی مگر
دگر شارسان ساخت در کازرون
نگارید رسم خود آن جا درون
چو برزین توزی همی جست جای
ابر تارک قیصرش بود پای
بتازید تا پیش دریای روم
به آتش همی سوخت آباد بوم
بجستند زنهار ازو رومیان
ببستند مر بندگی را میان
زدینار رومی دوره صد هزار
فرستاد قیصر بر شهریار
ببخشیدشان نام بردار شاه
بفرمود تا باز گردد سپاه