کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی پور بودش چو تابنده شید
    که از دختر مهرک آمد پدید
    جهان جوی را نام هرمز بدی
    بهر کار دانا و گربز بودی
    به ملک خراسان بدی حکم دار
    ازو گشت بد دل مگر شهریار
    خبر یافت هرمز ازین کم و بیش
    به خنجر ببرید پس دست خویش
    فرستاد زی شهریار بلند
    دل شاه گردید ازو دردمند
    بدو داد شاپور تاج شهی
    بپایید لیکن به گاه مهی
    چو بعد از پدر اندر آمد به گاه
    یکی سال و ده روز بد پادشاه
    بمرد و به بهرام بسپرد رخت
    ورارام سالی سه بد نیکبخت
    نخستین ورارام نامش بدی
    همه کار گردون به کامش بدی
    ولی بعد سه سال و سه ماه باز
    به اورنگ شاهی نماند او دراز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha