کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو بر چرخ گردون رسید افسرش
    یکی نامه آمد زدارا برش
    نبشته بدو اندر آن خوب و زشت
    به دوزخ بیامیخته از نهشت
    گر این گونه رفتار جز سرزنش
    نیابند شاهان برترمنش
    زپوشیده رویان چه خواهی همی؟
    جز از آن که نامش بکاهد همی
    همه ملک سیروس و اسفندیار
    که بگرفته اسکندر نامدار
    بدو باز مانم سراسر زمین
    ببخشیم و پس در نوردیم کین
    تو هم گر پذیری نباشد شگفت
    نباید جهان جوی را کین گرفت
    سزد گر بسازیم و پیمان کنیم
    دل از جنگ جستن پشیمان کنیم
    سکندر بدان نامه پاسخ نگاشت
    درختی زکین نبی هم بکاشت
    زکار زریر مهین یاد کرد
    که از ملک یونان برآورد کرد
    دگر گفت دارم فر ایزدی
    بپوشیده رویان نخواهم بدی
    مبادا چنین هرگز آیین من
    نباشد جز از مردمی دین من
    به گنج تو ما را نیامد نیاز
    که از جور و بیداد گشته فراز
    سراسر همه بوم ایران مراست
    همان گنج و گاه دلیران مراست
    که من هستم از پشت اسفندیار
    ترا کس ندانست بیخ و تبار
    مرا با تو جز کین و پیکار نیست
    که پاسخ و روز گفتار نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha