میرزا آقاخان کرمانی
نامه باستان
بخش ۵۰ - نامه دارا به اسکندر و پاسخ آن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو بر چرخ گردون رسید افسرش یکی نامه آمد زدارا برش نبشته بدو اندر آن خوب و زشت به دوزخ بیامیخته از نهشت گر این گونه رفتار جز سرزنش نیابند شاهان برترمنش زپوشیده رویان چه خواهی همی؟ جز از آن که نامش بکاهد همی همه ملک سیروس و اسفندیار که بگرفته اسکندر نامدار بدو باز مانم سراسر زمین ببخشیم و پس در نوردیم کین تو هم گر پذیری نباشد شگفت نباید جهان جوی را کین گرفت سزد گر بسازیم و پیمان کنیم دل از جنگ جستن پشیمان کنیم سکندر بدان نامه پاسخ نگاشت درختی زکین نبی هم بکاشت زکار زریر مهین یاد کرد که از ملک یونان برآورد کرد دگر گفت دارم فر ایزدی بپوشیده رویان نخواهم بدی مبادا چنین هرگز آیین من نباشد جز از مردمی دین من به گنج تو ما را نیامد نیاز که از جور و بیداد گشته فراز سراسر همه بوم ایران مراست همان گنج و گاه دلیران مراست که من هستم از پشت اسفندیار ترا کس ندانست بیخ و تبار مرا با تو جز کین و پیکار نیست که پاسخ و روز گفتار نیست میرزا آقاخان کرمانی