کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    قَالَ الَنَّبُّی عَلَیْهِ السَّلَامُ اِذْا اَصبَحتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ وَ اِذَا اَمْسَیْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ

    این چند مرغ حواس را و گنجشکان اندیشه‏‌ها را با تو جمع کرده‌‏اند در این میانه تو را با این مرغان حواس و گنجشکان اندیشه‌‏ها چه کبوتربازیت آرزو کرد تو هنوز قدم در رحم ننهاده بودی و با این منزل رنگ‏‌به‌‏رنگ نرسیده بودی که چندین منزل‌ها کردی تا این‌جا رسیدی و از چندین منازل که گذشتی عجب از این جنس مرغان هیچ ندیده‌ای که چون این‌جا رسیدی و این گنجشکان اندیشه‌‏ها و مرغان حواس را دیدی و بر این جای فرورفتی و با ایشان مشغول گشتی و کبوتربازی آغاز کردی تو از این جای صیدشان نکرده‌ای و خورشان تو نمی‏‌دهی و دست‌‏آموز تو نیستند و به وقت صبح به فرمان تو نمی‌‏آیند و به وقت خواب به فرمان تو نمی‌‏روند هر باری که از شاخ تنت بجنبیدی برنجی از دنبلی و یا از قولنجی و یا از ظلمی گفتی که آه این مرغان پریدند که باز نیایند گویی هر رنجی سر دارست که تو را آنجا می‌‏برند تا برآویزند باز آزادت می‏‌کنند تو این آه آهت را چرا فراموش می‏‌کنی چگونه زیرکی آخر این مرغان حواس را که به نزد تو باز می‏‌آرند بعد از خواب نمی‏‌بینی که باز تا وقت خواب بیش با تو نمی‌‏باشند تو چه دل بر این‏‌ها می‏‌نهی یک ساعت چون توانایی یافتی یاغی شدی یعنی می‏‌گویی که سلطانی اگرچه زمانی‌ست‏ خوش است تو چندین روزی خویشتن مشغول می‏‌داری و به کف هیچ حاصل نداری زمین شور را مانی که پاره‌ای آب شور می‏‌داری تا مرغان کور تشنه‌‏زده  گرد تو درآمده‌‏اند چو آب از تو فرورود بینی که به گرد خود هیچ‌‍‏کس نداری مرداری را مانی که کرکسان گرد تو درآمده‌‏اند چون گوشت و پوستت نماند جمله بپرند و بروند و آتش شهوات بر تو افکنند و جوش بر او زنند تا کف به سر آرد چون کف به سر آمد تو آن را نام به چه کردی آنگاه امعات را در شیرزنۀ  کالبد تو به گردش احوال بجنبانیدند تا روغن از دوغ جدا شد آن را نام نبیره کردی و باز این مرغان را بدین جای و بدان‌جای چندانی کار بستی که کسی اشتر را آن کار نبندد سوی شبانگاه  و آن بار بر تو بماند چنان‌که آن مرد با بار که بار سنگی دارد و در منزل دور مانده است از خوف ناایمنی و تنهایی نتواند آسودن و آن بار را می‏‌کشد و از راه قوی مانده شده باشد و هر گامی که می‏‌نهد به جان کندن می‏‌نهد ببین که چگونه در رنج باشد همچنان اگر این منزل خواب را پیش تو نیارندی هزار بار این گوهرهای تو که عقل و تمییز و دانش و بینایی و شنوایی توست که بِه از فرزندان توست و عزیزتر است به نزد تو از بچه‌گان تو این گوهرهای تو زیاده از آن بار گرددی بر تو که بر آن مرد مانده شده آن بار، اگر به فضل خود این خواب را نیارد بر تو، اکنون چو این مرغان تو در این عالم مرده و پژمرده و بی‏‌قوّت می‏‌شود بازشان می‏‌خوانند و در پرده غیب پرورش می‏‌دهند و با قوّت می‏‌کنند و باز بر تو می‏‌آرند امّا پردۀ سیاهی در پیش تو فروآویخته‌‏اند تا غیب را نبینی و چگونگی آن را ندانی آری چشمۀ حیوان درون تاریکی بود یعنی تا بدانی که آن عالم چه عالم خوش است و چه عالم حیات است آخر اگر لحدت تاریک شود از این تاریک‌تر نباشد پس چه می‏‌ترسی اکنون چو این مرغان را خور راحت کسی دیگر می‌‏دهد ندانی که مرغان به فرمان وی باشند نه به فرمان تو باشند پس تو هم او را باش تا تو را در آن  عالم خواب راحت هم او بدهد آخر این جهان همچون سرایی و کوشکی است که الله برآورده است و معانی در وی چون اشخاص با حیات و باخبراند که در این سرا و در این کوشک‌شان روان کرده است چنان‌که غلامان در کوشک‌ها و سپس رواق‌ها می‌‏نشینند و می‏‌خیزند و جواهر همچون دیوار سرای‌هاست که معانی در وی می‏‌رود همچنان‌که الله از خاک صدهزار نبات گوناگون می‏‌رویاند که یکی به یکی نماند و از هر تنی گوناگون خلقان می‏‌رویاند یک ساعت مخلص می‏‌رویاند و یک ساعت منافق می‏‌رویاند و یک ساعت جبری می‏‌رویاند و یک ساعت قدری می‏‌رویاند تا این حال عدم چندگونه است که الله در هر رگش چه نبات می‏‌رویاند ای الله ما را از رگ انبیا رویان و از رگ اولیا رویان که همه روح و راحت است ای الله ما به آرزوانه  و خوف آن جهانی پناه گیریم تا ملک ابد فوت نشود از ما و به عقوبت گرفتار نگردیم وَاللهُ اَعلَم.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha