کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    إِنَّ فِیْ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَیْلِ وَ النَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ‏

     تاکید و قسم از برای آن است که ربایندگان حقایق بسیارند صور مر اعتبار بصر را و مسموعات انبساط سمع را و ذوق و شهوت تمییز حلال و حرام را و اجرام موجودات صف‏زده و پرده گشته عالم غیب را صور باغ دیگر و مسموعات باغ دیگر و لمس باغی دیگر و مذوقات باغ دیگر که روی صدهزار شکوفه‌‏های گوناگون است اگر چه دریچۀ چشمت باز باشد چون روح تو نظاره‌‏گر این دریچه نباشد سر از دریچۀ دیگر بیرون کرده باشد از ریاحین صور هیچ خبر ندارد و اگر سر از دریچۀ عقل بیرون کرده و به حساب و تدبیر مشغول باشد هر پنج باغ حس بی‏‌فایده باشد چون ربایندگان بسیار داری تاکید فرمود، خلق فرمود که کارهای شما را و تصویر شما را قیاسی و مثالی باید آن مقاییس را ما از بی‏‌اصلی و بی‏‌مثالی آفریدیم سماوات و ارض منتهای هر صاحب همّتی چون جاه و مملکت و خواجگی و عالمی و سیادت و دَهْقَنَت کامل و استادی در حِرَف و دانایی در فنون هرچه آدمی را همّت بر آن جای رود آن سماوات انواع است اگر چه بدان منتهاهای همم رسند خود را همان عاجز می‏‌یابند که در مبادی ارض کار و ارض عبادت از موضعی است که تو بر آن افتاده‌ای و دست و پای می‌‏زنی در همه پیشه‏‌ها و در همه کارها تا به بلندی برسی نخست که رضیع بودی در مهد همان عاجز بودی اکنون که دست و پای تو گشاده‌‏اند از در خانه تا به دکان باز همان ابر بُستان می‌‏باید و باد صبا می‌‏باید تا تو زور یابی آخر عاجزی را قادری باید تا نوای او راست آرد در خلقی‏  آسمان و زمین به هر وجهی که نظر کردند بر این شکل چون خانه‌ای را ماند و بر شکل منجمّان چون چرخی را ماند هم از اسمی‏ مخلوقی بیرون نمی‌‏آید آخر این‌‏ها دلیل باشد بر خالقی آخر تو چندین خیل و تبار بر خود جمع می‏‌کنی از بهر چه جمع می‌‏کنی چون تو را بر سر چهار سوی اجل برمی‏‌آویزند تو این همه را جمع می‏‌کنی تا بر تو بگریند و رسوایی تو را ببینند پس همه رسوایی یکدیگر را نظاره می‌‏کنید باری تنها باشید تا رسوایی یکدیگر را نبینید و دل‌‏سوز یکدیگر را نچشید نظیر شما همچون آن کسی است که فریاد کند در میان بازار و کوی‌ها و خیلی را با خود جمع کند چون جمع شوند گویند چه می‌‏خواهی از ما او گوید بایستید تا بیندیشم که از بهر چه جمع کرده‌‏ام شما را جای فسوس باشد آن مرد اکنون چون این سخن از من شنویت می‌‏اندیشید که این قوم را از بهر چه جمع می‌‏کنیم شما همچون آن ابله باشید که چندین گاه مردم را بر خود جمع می‌‏کنید بی‌‏هیچ پیشنهادی و بی‌‏هیچ نیتی شما مفلس‏‌وار سر از ولایت عدم برزدیت و روی به جانب این جهان نهادیت تا تخم شهوت بگیرید و سرمایه از الله بستانید در این جهان از عقل و تمیز و غیر وی و چون مقیم شدیت در این ولایت جهان اکنون خراج‌ها قبول کنید و در خدمت درآیید و اشهد بگویید و اگر در خدمت نمی‌‏آیید جزیه قبول کنید و اگر قبول نمی‌‏کنید از ولایتش بیرون کند شما را بکشتن که‏ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِیْنَ‏ یعنی چندین سال در ولایت ما نظاره کردید و باغ و بستان‌ها دیدید و از هر چیزی چشیدیت و مهمان‌‏داری کردیم شما را آخر شما هر دمی و هر قدمی و هر حرکتی و هر نورچشمی و هر شنوایی که می‌‏گیرید سرمایه است و تخمی است تا بکارید در این بهار دنیا زیرا که وقت کاشتن از بعد بلوغ است تا در مرگ چون‌که این هنگام برود کاشتن نیک نیاید و بری ندهد از عبادت و خضوع و نماز و روزه چون وقت سپیدکاخ سپس مرگ بیاید آنگاه برها برگیری از پنج نماز که گزارده باشی و زکات که داده باشی.

    به دلم می‏‌آمد که با هر که آشناتر می‌‏شوم با آن کس گستاخ‏‌تر می‏‌باشم و عیب خود را از آن کس نمی‌‏پوشم از آنکه تکلّف کردن مر بیگانه را می‌‏باید مر آشنا را انقباض حاجت نیست و هیچ ذاتی از الله معروف‏‌تر نیست و با ذوات آمیخته‏‌تر نیست لاجرم آن گستاخی‌ها که از بندگان او عفو کند هیچ کس نکند وَاللهُ اَعلَم.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha