کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَّارِجٍ مِّنْ نَّارٍ هر کسی را در خود قرار باید گرفتن و در کوی اعدا فرو نباید آمدن تو خاکی به آبت باید ساختن چنان‌که باد به آتش سازد و انبان دلت را سر به نظر مگشای تا از دهانت باد سخن وزان نشود و غبار خیراتت را پریشان نکند چنان‌که نباتی نروید صلصال باش تا دست بر تو نزنند در بانگ مه آی و افکنده باش تا که همه نبات از تو روید و از آتش نسوزد اندیشۀ تو از حال خود و از حال متعلقان خود آتش توست تو خود را فراموش کن و از احوال خود می‌ندیش تا آتش تو کشته شود به مقام خود بازآیی در این جهان خاموش و افکنده باش تا در تو امید آن جهانی قرار گیرد زیرا که سبزۀ خرمی دل از خاکی شدن باشد و از آتش منظرها بگذر و چشم دل را نگاهدار تا پرخاشاک [نشود] که غُضُّواْ عَنْ هَویَّ اَبْصَارَکُمْ تا به پل صراط برسی و آسان برگذری و به بهشت پیوسته شوی و بهشت آن است که از این معانی کمال و خوشی بباشد تو را بی‌‏اوصاف نقصانی که در دار دنیاست هرگاه که مستغرق خوشی شدی که دگر هیچ وصف نقصان را نبینی آن صفت بهشت باشد وَاللهُ اَعلَم.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha