لَا تَأُخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ
گفتم چون غنودن محال باشد الله را پس غفلت و بیهوشی و جمادی و نامی و بیخبری هم محال باشد زیرا که اینها زیاده از نوم باشد و نوم زیاده از سنه باشد و در صورت بیخبری و جمادی و غفلت و نوم و پژمردگی و سنه باشد اگر کسی باخبر نباشد چندین بیخبر را کی نگاه دارد و کی تصرّف کند امّا نفی صورت است از الله از آنکه هیچ صورت نیست که مشتمل نیست بر نقصان اگر صورت حیوانات است مشتمل است بر لحم و دم و قابل است مر آفات را و اگر صورت جمادات است مشتمل است بر بیخبری و بیذوقی و بیحسی و اگر صورت نقش است در وی معنی نیست بعضی از جمادات و میتات را حیات و ادراک و اختیار داد تا او را بدانند و حرمت و تعظیم او را بجای آرند و لطف و قهرش را بازشناسند.
اکنون بیا تا تعظیم الله ورزیم که فایده ما این است حاصل الله به علم قدیم خود دانست شایستگی گوهر هر ذاتی را که هر ذاتی شایستۀ کدام مرتبه و قرارگاه است هم بر آن خاصیت الله او را آشنایی داد تا شقاوت و سعادت آن کس پدید آید وَاللهُ اَعلَم.