أَیَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إُذَا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُرَاباً وَ عِظَاماً أَنَّکُمْ مُّخْرَجُوْنَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَا تُوْعَدُوَنَ
خلق دو صنفاند یکی میگوید که ترتیب مصالح خود را همه من میکنم چو من رفتم که باشد که کار مرا سرانجامی دهد و مرا مزهای بخشد گرم و تیز در خود درآمده باشد و نخواهد تا هیچ مزهای از وی فوت شود و آن صنف دیگر مأیوس مانده باشد که مرا بار دیگر که مزه دهد آن یکی همه کار را به خود حواله میکند و این دیگر خود مدبّری نگوید که هست. آری چون جویبار رگهاش را ترتیب میکردند ای عجب او آنچنان بر سر آن بود تا آب را روان کند سگان طباع را که تعلیم صید کردن مزه میدادند او در آن تعلیم هیچ شریک بود شکار کردن قضا و قدر شاهین و باز حواس را تعلیم شکار کردنِ مدرکات میکردند تو آنجا مشارالیه بودی مایدۀ جهان را که آراستگی میدادند مر قدوم تو را تو آنجا بر سر بودی دُرَرفواکه را و حریر خُضَر را که از بر او بناگوش خاک بیرون میکنند تو آنجا هیچ حامی و حافظی بودی آنجا که زال خاک که ز سرمای ایّام عجوزه عجوز گشته است ما آن را جوان و تروتازۀ نوعروس میگردانیم و به پیرایهها مزیّن و موشّح میگردانیم در آن عطایا بگو که تو کجایی.
اکنون فایده نیکو از دانش است و تباهی از نادانی است و همچنین دان صحّت تن را و سقم تن را و صحّت دل را و سقم دل را باز بیادبی اثر نادانی است و باادب بودن اثر دانش است اگر تو پیش کسی بیادبی کنی و گویی معذور دار که ندانستم اگر قبول کنند تو را نزنند ولیکن بر نادانی تو خلعت ندهند و وقتی بود که معذورت ندارند و از بهشت دل حریر میل و رغبت را به خدمتکار باادب دهند و محرومی بیادب را دهند وَاللهُ اَعلَم بالصواب و الیه المرجِعُ و المآبُ.
تم الکتاب المعارف (کذا) الجلد الاوّل فی اواسط ربیع الآخر سنة اربع و تسعین و تسعماه الهجریة النبویة کتبه الفقیر الحقیر المذنب المحتاج الی رحمة الله تعالی درویش مصطفی بن محمّد بن احمد القنوی عفا عنهم العافی. رحم الله من نظر فیه و دعا لکاتبه و لجمیع المسلمین و المسلمات. آمین.