قَالَ الَنَّبُّی عَلَیْهِ السَّلَامُ مَنْهُوْمَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ الْعِلْمِ وَ طَالِبُ الدُّنْیَا نهمت سیر ناشدن از چیزی و سخت حریص شدن، مَنْهُوم سیر ناشونده رسول عَلیهِ السّلام دو قسم کرد این را یکی علم و یکی دنیا تا بدانی که هرچه به دنیا برد و وسیله باشد به قرار این جهانی آن علم نیست آن جهل است و از آنکه علم آن است که وسیله نباشد به پشیمانی و عقوبت که هرچه پایانش وسیله باشد به پشیمانی و عقوبت آن را جهل گویند اگر چه آن از ابتدا علم نموده باشد چنانکه دزد به حکم دانش خود حفرهای نغز برید و به هنجار چیزها بیرون آورد و نگاه داشت چون در بازار برد آن را ببینند و بشناسند و سردست او بگیرند گوید که آه تباه کردم و ندانستم اکنون هر علمی تو را به قرار این جهانی میدارد آن از حساب علم نباشد بسیار علمنمای آمد چو پایانش دل برقرار این جهانیست و رغبتیاش نیست به آخرت و آرزویش نیست به کار آخرت آن جهل باشد از روی معنی و بسیار دنیا نمای باشد که پایانش رغبت به کار آخرت باشد چنانکه کسب حلال از بهر توشۀ آخرت و سروری جستن از بهر گستردن کار آخرت اکنون از بهر این فرمود که چون آتش حرص و قوت را در پختن فطیر دنیا صرف کردی لاجرم در کار آخرت تنورت سرد ماند و شرط حصول علم ترک دنیا آمد تا اغراض این جهانی را نمانی هرگز تو عالم نشوی اکنون اجزای کالبدت سماوی و ارضیست و تو غیر وی از آنکه تو در چهار طبع آب و آتش و خاک و باد و هوا و سمایی و تو هیچ مشاهده کردی و دیدی که تو از عالم دیگر آمدهای در این عالم چرخ و تو را باز از این جای بیرون میباید رفتن تو همچون خجندهای که در این پنگان آسمان و زمین ماندهای تو اینها را از خود محو میکن تا همه عشق الله را ثابت کنی وَاللهُ اَعلَم.