بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 76
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قَالَ الَنَّبُّی عَلَیْهِ السَّلَامُ مَنْهُوْمَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ الْعِلْمِ وَ طَالِبُ الدُّنْیَانهمت سیر ناشدن از چیزی و سخت حریص شدن، مَنْهُوم سیر ناشونده رسول عَلیهِ السّلام دو قسم کرد این را یکی علم و یکی دنیا تا بدانی که هرچه به دنیا برد و وسیله باشد به قرار این جهانی آن علم نیست آن جهل است و از آنکه علم آن است که وسیله نباشد به پشیمانی و عقوبت که هرچه پایانش وسیله باشد به پشیمانی و عقوبت آن را جهل گویند اگر چه آن از ابتدا علم نموده باشد چنان که دزد به حکم دانش خود حفره ای نغز برید و به هنجار چیزها بیرون آورد و نگاه داشت چون در بازار برد آن را ببینند و بشناسند و سردست او بگیرند گوید که آه تباه کردم و ندانستم اکنون هر علمی تو را به قراراین جهانی می ‏دارد آن از حساب علم نباشد بسیار علم‏ نمای آمد چوپایانش دل برقرار این جهانی ست و رغبتی ‏اش نیست به آخرت و آرزویش نیست به کار آخرت آن جهل باشد از روی معنی و بسیار دنیا نمای باشد که پایانش رغبت به کار آخرت باشد چنان که کسب حلال از بهر توشۀ آخرت و سروری جستن از بهر گستردن کار آخرت اکنون از بهر این فرمود که چون آتش حرص و قوت را در پختن فطیر دنیا صرف کردی لاجرم در کار آخرت تنورت سرد ماند و شرط حصول علم ترک دنیا آمد تا اغراض این جهانی را نمانی هرگز تو عالم نشوی اکنون اجزای کالبدت سماوی و ارضی ست و تو غیر وی از آنکه تو در چهار طبع آب و آتش و خاک و باد و هوا و سمایی و تو هیچ مشاهده کردی و دیدی که تو از عالم دیگر آمده ای در این عالم چرخ و تو را باز از این جای بیرون می ‏باید رفتن تو همچون خجنده ایکه در این پنگان آسمان و زمین مانده ای تو این ‏ها را از خود محو می‏ کن تا همه عشق الله را ثابت کنی وَاللهُ اَعلَم. بهاءُالدّین وَلَد