کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سُبْحَانَک می‏‌گفتم. یعنی پاکی و دوری از عیب تو راست از آن عیب که خلقان پندارند [و اجزای من پندارند و هر جزوی که از اجزای جهان پندارند که تو قادر نیستی و عالِم نیستی و متصرف ایشان نیستی و آنکه می‌‏گویند که این اجزا بیننده‏ تو نیست که تو چگونه آن اجزا را هست می‏‌کنی و پَست می‌‏کنی و بلند می‏‌کنی نمی‏‌بینند و آنکه می‌‏گویند که تو اجزای نور چشم می‌‏آفرینی و او تو را نمی‏‌بیند و تو اجزای عقل و هوش و دریافت هست می‏‌کنی و او تو را نمی‌‏بیند. نی نی سبحانک آن است که پاکی و دوری از عیب این‏‌چنین سخن که می‏‌گویند که هر جزو تو را نمی‌‏بیند و کسی تو را چگونه شناسد تا نبیند و بی‏‌دیدن شناختن تو محال باشد آنها که منکر دید تواند تو را نشناخته‌‏اند خود کسی را میل به خدمت چگونه باشد تا پیشنهاد آن‌‏کس دید تو نباشد معیّتِ‏ وَهُوَ مَعَکُمْ‏ آن است، ای اجزا تا دید نباشد معیّت محال باشد پس مگر کفر نادیدن توست و اسلام دیدن توست.

    اکنون چون سبحانک گویم و در گلستان بی‌‏مثل نگرم درخور آن گلستان پاکی ثابت کنم الله را و اگر روی شکرستان بی‏‌مثل بینم پاکی مر الله را درخور آن ثابت کنم حاصل از تعجیب آن حالت این عجب می‌‏خیزد. اکنون ادراک اجزای من مر این انواع را هم موجب تسبیح باشد باز سبحانک گفتم یعنی ای الله عجایبی تو و همه عشق‌ها در عجایبی باشد و همه زندگی‌ها در عجایبی تو است وَاللهُ اَعلَم.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha