قالَ الَنَّبُّی عَلَیْهِ السَّلَامُ رَجَعنَا مِنّ اَلْجِهَادِ الْاَصغَرِ اِلَی اَلْجِهَادِ الْاَکْبَرِ
هرکه با نفس برآمد غزو ظاهر آسان بود بر وی امّا اگر غزو ظاهر نکند مجاهدۀ نفس آسان نبود، آدمی به چه پیچان عظیم است و سلامت نمیزید چنگ به هر جایی در میزند از آنکه از هوای عدم اینجا درافتاده است نه اوّل میبیند و نه آخر میبیند میترسد که اگر چنگ در جایی نزند هلاک شود همچون کفتار چنگ به خار سر دیوار در میزند و افکار میشود و افکاریاش همه از آن چنگ در زدن است به خار همه رنجت از آن است که ریای چند کس را معشوقۀ خود گردانیدی هر مرادی و پیشنهادی تو را چون معشوقه و عروسی است و هر از این معشوقهات را خویشاوندانند و تباریاند باری عروسی بگزین که کرا کند جفای او شنودن چون همه رنج تو از معشوقه گرفتن است که عاقبت از آن معشوقه خواهی بریدن و جدا شدن اکنون چندین در عمارت او چه میکوشی امّا اگر کسی چندان حریص حیات دنیا نباشد او را از این حیات بریدن چندان رنج نباشد امّا آنکه نیک حریص حیات دنیا باشد به وهم آنکه او را خواهند بریدن از این حیات او پیشین مرده باشد از وهم امّا اگر معشوقۀ راستین دارد در مشاهدۀ او اگر دست و پاش را ببرند و یا گردنش بزنند چندان رنجش ننماید چنانکه آن زنان در مشاهدۀ یوسف چون تن خود را از معشوقگی بگذاشتند و چهره او را به معشوقگی گرفتند از دست بریدن خود خبر نداشتند باز چون معشوق چهرۀ یوسف از پیش چشم ایشان غایب شد معشوقۀ تن خود را بازآمدند آنگاه درد یافتند که وَ قَطَّعنَ أَیْدِیَهُنَّ و همچنانکه سحرۀ فرعون نیز، و رسول علیه السّلام از بهر تسلّی دل ایشان خود را در میان آورد که رَجَعنَا مِنّ اَلْجِهَادِ الْاَصغَرِ اِلَی اَلْجِهَادِ الْاَکْبَرِ نه چنانکه صفوف نفس را نزد او محلّی مانده باشد وَاللهُ اَعلَم.