بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 57
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قالَ الَنَّبُّی عَلَیْهِ السَّلَامُ رَجَعنَا مِنّ اَلْجِهَادِ الْاَصغَرِ اِلَی اَلْجِهَادِ الْاَکْبَرِ هرکه با نفس برآمد غزو ظاهر آسان بود بر وی امّا اگر غزو ظاهر نکند مجاهدۀ نفس آسان نبود، آدمی به چه پیچان عظیم است و سلامت نمی ‏زید چنگ به هر جایی در می ‏زند از آنکه از هوای عدم این جا درافتاده است نه اوّل می ‏بیند و نه آخر می‏ بیند می‏ ترسد که اگر چنگ در جایی نزند هلاک شود همچون کفتار چنگ به خار سر دیوار در می ‏زند و افکار می ‏شود و افکاری‏اش همه از آن چنگ در زدن است به خار همه رنجت از آن است که ریای چند کس را معشوقۀ خود گردانیدی هر مرادی و پیش نهادی تو را چون معشوقه و عروسی است و هر از این معشوقه ‏ات را خویشاوندانند و تباری‏ اند باری عروسی بگزین که کرا کند جفای او شنودن چون همه رنج تو از معشوقه گرفتن است که عاقبت از آن معشوقه خواهی بریدن و جدا شدن اکنون چندین در عمارت او چه می‏ کوشی امّا اگر کسی چندان حریص حیات دنیا نباشد او را از این حیات بریدن چندان رنج نباشد امّا آنکه نیک حریص حیات دنیا باشد به وهم آنکه او را خواهند بریدن از این حیات او پیشین مرده باشد از وهم امّا اگر معشوقۀ راستین دارد در مشاهدۀ او اگر دست و پاش را ببرند و یا گردنش بزنند چندان رنجش ننماید چنان که آن زنان در مشاهدۀیوسفچون تن خود را از معشوقگی بگذاشتند و چهره او را به معشوقگی گرفتند از دست بریدن خود خبر نداشتند باز چون معشوق چهرۀیوسفاز پیش چشم ایشان غایب شد معشوقۀ تن خود را بازآمدند آنگاه درد یافتند که‏ وَ قَطَّعنَ أَیْدِیَهُنَّ‏و همچنان که سحرۀفرعوننیز، و رسول علیه السّلام از بهر تسلّی دل ایشان خود را در میان آورد که رَجَعنَا مِنّ اَلْجِهَادِ الْاَصغَرِ اِلَی اَلْجِهَادِ الْاَکْبَرِ نه چنان که صفوف نفس را نزد او محلّی مانده باشد وَاللهُ اَعلَم. بهاءُالدّین وَلَد