لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرآنَ عَلَی جَبَلٍ گفتم کوه و جماد را یعنی طور را چو از خود خبر دادند چون طیر پروبال باز کرد و چون کبوتر مطوَّق معلّق زن شد چون آن سنگ انگشت رنگ چون باز بر پریدن گرفت و بیخبر نماند پس هر کسی بیخبر از آنند که از خودشان خبر ندادهایم هر که را از خود آگاه کردیم بیقرار شد هیچ کس نیست که از وجهی آگهی ندارد و از وجهی بیخبر نیست جمادات و نامیات ز روی پذیرایی فعل الله باخبرند و عاقلاند و از روی حیوانات جمادند و آدمی از روی خود عاقل است و از روی جمادات جماد است و هر کسی را خبر از وجهی دادهاند که گرانی او از آن وجه سبک شود و در آن وجه گرم شود نه چنانکه این مُغفّلان که در این مجلس من گرم نشوند چون صاحب جمالی را و خوب چهرهای را نظر کنند در آن حال زود بشکفند و در آگاهی آیند.
استادِ هندو گفت که به نزد هندو قواجی رفتم او در معرفت گفتن مست شده بود پرسیدم که بهاءِالدّین را چگونه میبینی گفت زیر آسمان معلّق میبینمی و صدهزار نور از وی میتابدی گفتم ما را چگونه میبینی گفت چون چوزگان میبینم که به گرد وی میگردید گویی که اجزای کالبد من و از آن همه عالم و همه اندیشههاشان و این همه حیات و عقل دارند که چنین فرمان [بردارند در تغییر و تبدیل و فرمان برداری و در عمارت و ویرانی و گویی که این ادراک من آواز و بیان حیات و عقل ایشان است لاجرم در عشق الله همه اجزای من مست شوند همچنانکه در راندن شهوت خوش میشوند همه اجزای من خوش شوند وَاللهُ اَعلَم.