به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

آذر بیگدلی

آذر بیگدلیرباعی هاشمارهٔ ۲۳: ز آن عهد که بستیم بهم ای بت مست

2140عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز آن عهد که بستیم بهم ای بت مست
زنها رمگو که بر توام منت هست
تو گر چه ز دست ها کشیدی دامن
من نیز کشیده ام ز دامن ها دست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲: هادی که ازو زمانه را آبادی است 2شمارهٔ ۲۳: ز آن عهد که بستیم بهم ای بت مست 3شمارهٔ ۲۴: تو میروی و نگاه من از پی تست 4شمارهٔ ۲۵: پیکی آورد پوستینی از دوست 5شمارهٔ ۲۶: ای دوست! که از دوستیت با دل خوست 6شمارهٔ ۲۷: خالی، که چو داغ لاله در سینه ی اوس ...7شمارهٔ ۲۸: برخاسته این شاخ انار، از گل کیست؟!8شمارهٔ ۲۹: ساقی! می از آب زندگانی کم نیست!9شمارهٔ ۳۰: از سعی تو، دل بسته ی زنجیر تو نیست 10شمارهٔ ۳۱: چون تیر قلم گرفت و دفتر برداشت 11شمارهٔ ۳۲: حاجی زجاجی که ز دین ساز نداشت 12شمارهٔ ۳۳: آذر که مدام شکوه از خوی تو داشت 13شمارهٔ ۳۴: هر بار که سرگردان ز من یار گذشت 14شمارهٔ ۳۵: چون دید جداییش مرا خواهد کشت 15شمارهٔ ۳۶: چشمم، که نه ز آن بزم خواهد خفت 16شمارهٔ ۳۷: د رجان، از داغ عشق، سوزم بگرفت 17شمارهٔ ۳۸: این دل، سر راهی بنگاری نگرفت 18شمارهٔ ۳۹: امشب، مهی از شهر بهامون میرفت 19شمارهٔ ۴۰: از عشق، سخن به بوالهوس نتوان گفت؛20شمارهٔ ۴۱: قاصد که ازو بمن خبر هیچ نگفت 21شمارهٔ ۴۲: ای خون دل پیر و جوان خورد دلت!22شمارهٔ ۴۳: ای برده ز مهر تاب، ماه علمت 23شمارهٔ ۴۴: گر از تو نهان، کس آید اندر کویت 24شمارهٔ ۴۵ - ماده تاریخ (۱۱۷۶ ه.ق): در عهد کری ...25شمارهٔ ۴۶: هجر تو نصیبم ای دل افروز مباد 26شمارهٔ ۴۷: در تن، نفسی جان غمین، بیتو مباد 27شمارهٔ ۴۸: ایزد، همه عمر کامرانیت دهاد 28شمارهٔ ۴۹: شاها بروادت بجهان داد زیاد 29شمارهٔ ۵۰: آن کس که بچرخ، نقش اختر بندد 30شمارهٔ ۵۱: دیدم گلکی بصد دهان میخندد 31شمارهٔ ۵۲: جان رفت و، دل از تو باز دردی دارد؛32شمارهٔ ۵۳: امشب که ز وصلم بطرب میگذرد 33شمارهٔ ۵۴: در کوی بتان، گاه نفس میگیرد؛34شمارهٔ ۵۵: وقت است بهار، باغ و راغ افروزد؛35شمارهٔ ۵۶: از خواب سیه روز تو، چون شب خیزد؛36شمارهٔ ۵۷: نایی ز نوا فتاده، تا نی برسد!37شمارهٔ ۵۸: چون کار نظر بپاک بینی برسد 38شمارهٔ ۵۹ - ماده تاریخ (۱۱۷۵ ه.ق): صهبا، ز زک ...39شمارهٔ ۶۰: ترکی که مرا برده ی خود میداند 40شمارهٔ ۶۱: ای کاسلامت، بکافریها ماند؛41شمارهٔ ۶۲: هاروت، بجزع چشم بندت ماند!42شمارهٔ ۶۳: عقلی که، حذر کنم ز خوی تو نماند!43شمارهٔ ۶۴: گفتی: ز کسیت کینه در سینه نماند 44شمارهٔ ۶۵: ای دوست، اسیران تو یک یک رفتند؛45شمارهٔ ۶۶: ایشان که قرار سینه ریشان بردند 46شمارهٔ ۶۷: رفت آن کاغیار دشمن بودند 47شمارهٔ ۶۸: در عشق تو، آنان که به،هم نفسند 48شمارهٔ ۶۹: خود را گیرم که آشنا با تو کند؟!49شمارهٔ ۷۰: یاران که، ز دلتنگی من، تنگ دلند؛50شمارهٔ ۷۱: تو شاه و شهانت ز هواخواهانند 51شمارهٔ ۷۲: دونان، اگرت دونان بدریوزه دهند؛52شمارهٔ ۷۳: از کوزه شکسته یی گرت بوزه دهند 53شمارهٔ ۷۴: غارتگر جان، ز چشم من برد دو رود؛54شمارهٔ ۷۵: ای بیخبر از خدا، گر آیی، چه شود؟!55شمارهٔ ۷۶: وقت است که گل قدم سوی باغ نهد 56شمارهٔ ۷۷: از کوی تو چون باد صبا میآید 57شمارهٔ ۷۸: پیکی که ز کوی یار ما میآید 58شمارهٔ ۷۹: ای فوج طبیب را بدوزخ قائد 59شمارهٔ ۸۰: زآن کوی، جواب نامه ی ما ناید 60شمارهٔ ۸۱: برف آمده و بیخته کافور به بید 61شمارهٔ ۸۲: تا در غم جانان، بلبلم جان نرسید؛62شمارهٔ ۸۳: دردی که بپای جبهه سای تو رسید 63شمارهٔ ۸۴: سلخ شعبان، میم بدریوزه رسید 64شمارهٔ ۸۵: با گل میگفت بلبلی زار و نزار 65شمارهٔ ۸۶: میخانه، ز کارگاه مانی خوشتر 66شمارهٔ ۸۷: پیمانه ی ما پر از شراب اولیتر 67شمارهٔ ۸۸: ای رفته سوی خلد، ز دامان پدر 68شمارهٔ ۸۹: ز آزردن جان خسته جانی بگذر 69شمارهٔ ۹۰: امشب دارم بجان ز تن سوز دگر 70شمارهٔ ۹۱: این پرده که نقش چین خجل کرده نگر 71شمارهٔ ۹۲: آذر! دو جهان بدرگهش بنده نگر!72شمارهٔ ۹۳: آذر! آن شوخ را در اندیشه نگر!73شمارهٔ ۹۴: چل سال، براه عاشقی کردم سیر 74شمارهٔ ۹۵: ای جود تو از ابر برآورده نفیر 75شمارهٔ ۹۶: زآن د رچو روم، عاشق زاری کم گیر؛76شمارهٔ ۹۷: از غالیه خاک این چمن بیخته گیر 77شمارهٔ ۹۸: شب بیتو چو باشم، سحرم ناید باز 78شمارهٔ ۹۹: هر مرغ که نامه ی من از تیهو و باز 79شمارهٔ ۱۰۰: در کنج خرابه بر حصیری دو سه گز 80شمارهٔ ۱۰۱: جویم هر روز شب، که کاهد این سوز 81شمارهٔ ۱۰۲: تا کی شب و روز و روز، شب از سر سو ...82شمارهٔ ۱۰۳: شبها دارم از آن مه مهر فروز 83شمارهٔ ۱۰۴: امشب ز مه رخت شبم مهر افروز 84شمارهٔ ۱۰۵: یاری که بود دردم ازوف درمان نیز 85شمارهٔ ۱۰۶: تن ز آتش غم، چو عود می بین و مپرس 86شمارهٔ ۱۰۷: خسرو، کآراست ملک چون روی عروس 87شمارهٔ ۱۰۸: جانم ز تو شد تباه، افسوس افسوس!88شمارهٔ ۱۰۹: یا رب مپسند کعبه گردد ناووس 89شمارهٔ ۱۱۰: یاری کامروز نقد دل باختمش 90شمارهٔ ۱۱۱: یار آمد و، جان برایگان میدهمش 91شمارهٔ ۱۱۲: خوش آنکه ز وصل تو شبی بالم خوش 92شمارهٔ ۱۱۳: امشب مهم آمد، نه چنان فاش که دوش 93شمارهٔ ۱۱۴: نقشی زخطا نبسته کلک تو زخط 94شمارهٔ ۱۱۵: بوی گل خود میشنوم از گل باغ 95شمارهٔ ۱۱۶: شد ماه سخن نهفته آذر ز کلف 96شمارهٔ ۱۱۷: روز وصلت، شد آتش افروز فراق!97شمارهٔ ۱۱۸: گفتم: گویم درد غم اندوز فراق 98شمارهٔ ۱۱۹: شادیم، مدام از غم دلکش عشق 99شمارهٔ ۱۲۰: ای بسته در صلح و گشاده در جنگ 100شمارهٔ ۱۲۱: ای خواجه، چه میگریزی از من مه و س ...101شمارهٔ ۱۲۲: آن چارده ساله ماه، کز غنج و دلال 102شمارهٔ ۱۲۳: ای شوخ! فراق تو کشیدن مشکل 103شمارهٔ ۱۲۴: عید است، مگردان صنما روی ز گل 104شمارهٔ ۱۲۵: ز آن شب که رخت دیده، گلت چیدستم 105شمارهٔ ۱۲۶: بس شب بلب آه سینه سوز آوردم 106شمارهٔ ۱۲۷: دلدار ز جور کام مشکل دهدم 107شمارهٔ ۱۲۸: در گلشن روزگار میگردیدم 108شمارهٔ ۱۲۹: گر در باغم، ز باغبان ناز کشم 109شمارهٔ ۱۳۰: ای محرم خلوت ومه انجمنم 110شمارهٔ ۱۳۱: در کوی تو، دلباخته ها می بینم 111شمارهٔ ۱۳۲: چون رخت ازین سرای شش گوشه بریم 112شمارهٔ ۱۳۳: چون گشت بخیر عاقبت کار نعیم 113شمارهٔ ۱۳۴: وقت است ز باغ نکهت گل شنویم 114شمارهٔ ۱۳۵ - ماده تاریخ (۱۱۸۶ه.ق): چون صدر جه ...115شمارهٔ ۱۳۶: چند ای ظالم! بهر فریب دگران 116شمارهٔ ۱۳۷: آن دوست که دشمن است با دوست همان 117شمارهٔ ۱۳۸: جمشیدی و جام تو شکستن نتوان!118شمارهٔ ۱۳۹: ای در هوس روی تو، روشن رایان!119شمارهٔ ۱۴۰: ای دوست! چراغ مهر خاموش مکن 120شمارهٔ ۱۴۱: خوش آنکه بگوش تو رسد یا رب من 121شمارهٔ ۱۴۲: ای آنکه سر کوی تو شد منزل من 122شمارهٔ ۱۴۳: ای سوخته از هزار فرسخ دل من!123شمارهٔ ۱۴۴: دل خواست ز خلق و خون شد از غم دل ...124شمارهٔ ۱۴۵: آن کس که براز عشق شد محرم من 125شمارهٔ ۱۴۶: دی دست نگارین بت سیمین تن من 126شمارهٔ ۱۴۷: این طاس مصفی که بود آینه گون 127شمارهٔ ۱۴۸: آه از حسنین، کز جهان شیون و شین 128شمارهٔ ۱۴۹: در دل آهم شعله فروز است ببین!129شمارهٔ ۱۵۰: بشکافته دوست بر تنم پوست ببین!130شمارهٔ ۱۵۱: آن زلف، که صید مرغ دل کرده ز چین 131شمارهٔ ۱۵۲: شاها!تا کی پیاده ماند فرزین؟!132شمارهٔ ۱۵۳: شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین 133شمارهٔ ۱۵۴: یا رب! یکی از عباد زورآور تو 134شمارهٔ ۱۵۵: ای من ز جفا جسته جدایی از تو 135شمارهٔ ۱۵۶: از کین چکند تا بدل ما دل تو؟!136شمارهٔ ۱۵۷: گفتم: بدلی نکرده یاری دل تو 137شمارهٔ ۱۵۸: جز در دل من گذر ندارد غم تو 138شمارهٔ ۱۵۹: صحبت چه شود گرم میان من و تو 139شمارهٔ ۱۶۰: گفتم: یار است پای من در گل از او!140شمارهٔ ۱۶۱: سویم بفرست گاه پیغامی و گاه 141شمارهٔ ۱۶۲: جار جنبم گر ندهد جاریه به 142شمارهٔ ۱۶۳: ای کشته ی امروز تو، فردا زنده؛143شمارهٔ ۱۶۴: ای باخته نرد دلبری با زهره 144شمارهٔ ۱۶۵: نه روی گله دارم و نه رای گله 145شمارهٔ ۱۶۶: امروز چو گل شکفته باشیم همه 146شمارهٔ ۱۶۷: آن شوخ کزو دور شبی خفتم،نه 147شمارهٔ ۱۶۸: عید است چه مانده ای صباحی بسرای؟!148شمارهٔ ۱۶۹: لرزان من و خواجه دوش از سردی دی 149شمارهٔ ۱۷۰: از دور فلک که باخت لعب عجبی 150شمارهٔ ۱۷۱: قاصد!دلم از حرف وفا خوش کردی 151شمارهٔ ۱۷۲: گفتی: ز رخم چرا نظر پوشیدی؟!152شمارهٔ ۱۷۳: دوشم دل برد، شاهد بازاری 153شمارهٔ ۱۷۴: رویی که کله ز مه رباید داری!154شمارهٔ ۱۷۵: دارم ز فراق ماه مهر افروزی 155شمارهٔ ۱۷۶: من مفلسم و، تو کیمییا ای ساقی!156شمارهٔ ۱۷۷: وقت است ز هر سو شکفد روی گلی 157شمارهٔ ۱۷۸: ز آن پیش که، شمع مهرش افروختمی 158شمارهٔ ۱۷۹: خوش آنکه چو یاد از اسیریم کنی 159شمارهٔ ۱۸۰: آذر! که چو من مانده جدا از وطنی!160شمارهٔ ۱۸۱: من بیتو دریده هر نفس پیرهنی 161شمارهٔ ۱۸۲: فردا چو بنامه ی سیاهم بینی 162شمارهٔ ۱۸۳: با کس سخنان ناپسندیده مگوی!163شمارهٔ ۱۸۴: در کوچه ی عشق، پای در گل ننهی!164شمارهٔ ۱۸۵: هنگامه ی ناز، تا بکی ساز دهی؟!

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ