به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

آذر بیگدلی

آذر بیگدلیرباعی هاشمارهٔ ۵۳: امشب که ز وصلم بطرب میگذرد

2230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

امشب که ز وصلم بطرب میگذرد
از غصه بمن شبی عجب میگذرد
گردم نزنم، فغان که غم میکشدم؛
ور شکوه کنم، آه که شب میگذرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۲: جان رفت و، دل از تو باز دردی دارد؛2شمارهٔ ۵۳: امشب که ز وصلم بطرب میگذرد 3شمارهٔ ۵۴: در کوی بتان، گاه نفس میگیرد؛4شمارهٔ ۵۵: وقت است بهار، باغ و راغ افروزد؛5شمارهٔ ۵۶: از خواب سیه روز تو، چون شب خیزد؛6شمارهٔ ۵۷: نایی ز نوا فتاده، تا نی برسد!7شمارهٔ ۵۸: چون کار نظر بپاک بینی برسد 8شمارهٔ ۵۹ - ماده تاریخ (۱۱۷۵ ه.ق): صهبا، ز زک ...9شمارهٔ ۶۰: ترکی که مرا برده ی خود میداند 10شمارهٔ ۶۱: ای کاسلامت، بکافریها ماند؛11شمارهٔ ۶۲: هاروت، بجزع چشم بندت ماند!12شمارهٔ ۶۳: عقلی که، حذر کنم ز خوی تو نماند!13شمارهٔ ۶۴: گفتی: ز کسیت کینه در سینه نماند 14شمارهٔ ۶۵: ای دوست، اسیران تو یک یک رفتند؛15شمارهٔ ۶۶: ایشان که قرار سینه ریشان بردند 16شمارهٔ ۶۷: رفت آن کاغیار دشمن بودند 17شمارهٔ ۶۸: در عشق تو، آنان که به،هم نفسند 18شمارهٔ ۶۹: خود را گیرم که آشنا با تو کند؟!19شمارهٔ ۷۰: یاران که، ز دلتنگی من، تنگ دلند؛20شمارهٔ ۷۱: تو شاه و شهانت ز هواخواهانند 21شمارهٔ ۷۲: دونان، اگرت دونان بدریوزه دهند؛22شمارهٔ ۷۳: از کوزه شکسته یی گرت بوزه دهند 23شمارهٔ ۷۴: غارتگر جان، ز چشم من برد دو رود؛24شمارهٔ ۷۵: ای بیخبر از خدا، گر آیی، چه شود؟!25شمارهٔ ۷۶: وقت است که گل قدم سوی باغ نهد 26شمارهٔ ۷۷: از کوی تو چون باد صبا میآید 27شمارهٔ ۷۸: پیکی که ز کوی یار ما میآید 28شمارهٔ ۷۹: ای فوج طبیب را بدوزخ قائد 29شمارهٔ ۸۰: زآن کوی، جواب نامه ی ما ناید 30شمارهٔ ۸۱: برف آمده و بیخته کافور به بید 31شمارهٔ ۸۲: تا در غم جانان، بلبلم جان نرسید؛32شمارهٔ ۸۳: دردی که بپای جبهه سای تو رسید 33شمارهٔ ۸۴: سلخ شعبان، میم بدریوزه رسید 34شمارهٔ ۸۵: با گل میگفت بلبلی زار و نزار 35شمارهٔ ۸۶: میخانه، ز کارگاه مانی خوشتر 36شمارهٔ ۸۷: پیمانه ی ما پر از شراب اولیتر 37شمارهٔ ۸۸: ای رفته سوی خلد، ز دامان پدر 38شمارهٔ ۸۹: ز آزردن جان خسته جانی بگذر 39شمارهٔ ۹۰: امشب دارم بجان ز تن سوز دگر 40شمارهٔ ۹۱: این پرده که نقش چین خجل کرده نگر 41شمارهٔ ۹۲: آذر! دو جهان بدرگهش بنده نگر!42شمارهٔ ۹۳: آذر! آن شوخ را در اندیشه نگر!43شمارهٔ ۹۴: چل سال، براه عاشقی کردم سیر 44شمارهٔ ۹۵: ای جود تو از ابر برآورده نفیر 45شمارهٔ ۹۶: زآن د رچو روم، عاشق زاری کم گیر؛46شمارهٔ ۹۷: از غالیه خاک این چمن بیخته گیر 47شمارهٔ ۹۸: شب بیتو چو باشم، سحرم ناید باز 48شمارهٔ ۹۹: هر مرغ که نامه ی من از تیهو و باز 49شمارهٔ ۱۰۰: در کنج خرابه بر حصیری دو سه گز 50شمارهٔ ۱۰۱: جویم هر روز شب، که کاهد این سوز 51شمارهٔ ۱۰۲: تا کی شب و روز و روز، شب از سر سو ...52شمارهٔ ۱۰۳: شبها دارم از آن مه مهر فروز 53شمارهٔ ۱۰۴: امشب ز مه رخت شبم مهر افروز 54شمارهٔ ۱۰۵: یاری که بود دردم ازوف درمان نیز 55شمارهٔ ۱۰۶: تن ز آتش غم، چو عود می بین و مپرس 56شمارهٔ ۱۰۷: خسرو، کآراست ملک چون روی عروس 57شمارهٔ ۱۰۸: جانم ز تو شد تباه، افسوس افسوس!58شمارهٔ ۱۰۹: یا رب مپسند کعبه گردد ناووس 59شمارهٔ ۱۱۰: یاری کامروز نقد دل باختمش 60شمارهٔ ۱۱۱: یار آمد و، جان برایگان میدهمش 61شمارهٔ ۱۱۲: خوش آنکه ز وصل تو شبی بالم خوش 62شمارهٔ ۱۱۳: امشب مهم آمد، نه چنان فاش که دوش 63شمارهٔ ۱۱۴: نقشی زخطا نبسته کلک تو زخط 64شمارهٔ ۱۱۵: بوی گل خود میشنوم از گل باغ 65شمارهٔ ۱۱۶: شد ماه سخن نهفته آذر ز کلف 66شمارهٔ ۱۱۷: روز وصلت، شد آتش افروز فراق!67شمارهٔ ۱۱۸: گفتم: گویم درد غم اندوز فراق 68شمارهٔ ۱۱۹: شادیم، مدام از غم دلکش عشق 69شمارهٔ ۱۲۰: ای بسته در صلح و گشاده در جنگ 70شمارهٔ ۱۲۱: ای خواجه، چه میگریزی از من مه و س ...71شمارهٔ ۱۲۲: آن چارده ساله ماه، کز غنج و دلال 72شمارهٔ ۱۲۳: ای شوخ! فراق تو کشیدن مشکل 73شمارهٔ ۱۲۴: عید است، مگردان صنما روی ز گل 74شمارهٔ ۱۲۵: ز آن شب که رخت دیده، گلت چیدستم 75شمارهٔ ۱۲۶: بس شب بلب آه سینه سوز آوردم 76شمارهٔ ۱۲۷: دلدار ز جور کام مشکل دهدم 77شمارهٔ ۱۲۸: در گلشن روزگار میگردیدم 78شمارهٔ ۱۲۹: گر در باغم، ز باغبان ناز کشم 79شمارهٔ ۱۳۰: ای محرم خلوت ومه انجمنم 80شمارهٔ ۱۳۱: در کوی تو، دلباخته ها می بینم 81شمارهٔ ۱۳۲: چون رخت ازین سرای شش گوشه بریم 82شمارهٔ ۱۳۳: چون گشت بخیر عاقبت کار نعیم 83شمارهٔ ۱۳۴: وقت است ز باغ نکهت گل شنویم 84شمارهٔ ۱۳۵ - ماده تاریخ (۱۱۸۶ه.ق): چون صدر جه ...85شمارهٔ ۱۳۶: چند ای ظالم! بهر فریب دگران 86شمارهٔ ۱۳۷: آن دوست که دشمن است با دوست همان 87شمارهٔ ۱۳۸: جمشیدی و جام تو شکستن نتوان!88شمارهٔ ۱۳۹: ای در هوس روی تو، روشن رایان!89شمارهٔ ۱۴۰: ای دوست! چراغ مهر خاموش مکن 90شمارهٔ ۱۴۱: خوش آنکه بگوش تو رسد یا رب من 91شمارهٔ ۱۴۲: ای آنکه سر کوی تو شد منزل من 92شمارهٔ ۱۴۳: ای سوخته از هزار فرسخ دل من!93شمارهٔ ۱۴۴: دل خواست ز خلق و خون شد از غم دل ...94شمارهٔ ۱۴۵: آن کس که براز عشق شد محرم من 95شمارهٔ ۱۴۶: دی دست نگارین بت سیمین تن من 96شمارهٔ ۱۴۷: این طاس مصفی که بود آینه گون 97شمارهٔ ۱۴۸: آه از حسنین، کز جهان شیون و شین 98شمارهٔ ۱۴۹: در دل آهم شعله فروز است ببین!99شمارهٔ ۱۵۰: بشکافته دوست بر تنم پوست ببین!100شمارهٔ ۱۵۱: آن زلف، که صید مرغ دل کرده ز چین 101شمارهٔ ۱۵۲: شاها!تا کی پیاده ماند فرزین؟!102شمارهٔ ۱۵۳: شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین 103شمارهٔ ۱۵۴: یا رب! یکی از عباد زورآور تو 104شمارهٔ ۱۵۵: ای من ز جفا جسته جدایی از تو 105شمارهٔ ۱۵۶: از کین چکند تا بدل ما دل تو؟!106شمارهٔ ۱۵۷: گفتم: بدلی نکرده یاری دل تو 107شمارهٔ ۱۵۸: جز در دل من گذر ندارد غم تو 108شمارهٔ ۱۵۹: صحبت چه شود گرم میان من و تو 109شمارهٔ ۱۶۰: گفتم: یار است پای من در گل از او!110شمارهٔ ۱۶۱: سویم بفرست گاه پیغامی و گاه 111شمارهٔ ۱۶۲: جار جنبم گر ندهد جاریه به 112شمارهٔ ۱۶۳: ای کشته ی امروز تو، فردا زنده؛113شمارهٔ ۱۶۴: ای باخته نرد دلبری با زهره 114شمارهٔ ۱۶۵: نه روی گله دارم و نه رای گله 115شمارهٔ ۱۶۶: امروز چو گل شکفته باشیم همه 116شمارهٔ ۱۶۷: آن شوخ کزو دور شبی خفتم،نه 117شمارهٔ ۱۶۸: عید است چه مانده ای صباحی بسرای؟!118شمارهٔ ۱۶۹: لرزان من و خواجه دوش از سردی دی 119شمارهٔ ۱۷۰: از دور فلک که باخت لعب عجبی 120شمارهٔ ۱۷۱: قاصد!دلم از حرف وفا خوش کردی 121شمارهٔ ۱۷۲: گفتی: ز رخم چرا نظر پوشیدی؟!122شمارهٔ ۱۷۳: دوشم دل برد، شاهد بازاری 123شمارهٔ ۱۷۴: رویی که کله ز مه رباید داری!124شمارهٔ ۱۷۵: دارم ز فراق ماه مهر افروزی 125شمارهٔ ۱۷۶: من مفلسم و، تو کیمییا ای ساقی!126شمارهٔ ۱۷۷: وقت است ز هر سو شکفد روی گلی 127شمارهٔ ۱۷۸: ز آن پیش که، شمع مهرش افروختمی 128شمارهٔ ۱۷۹: خوش آنکه چو یاد از اسیریم کنی 129شمارهٔ ۱۸۰: آذر! که چو من مانده جدا از وطنی!130شمارهٔ ۱۸۱: من بیتو دریده هر نفس پیرهنی 131شمارهٔ ۱۸۲: فردا چو بنامه ی سیاهم بینی 132شمارهٔ ۱۸۳: با کس سخنان ناپسندیده مگوی!133شمارهٔ ۱۸۴: در کوچه ی عشق، پای در گل ننهی!134شمارهٔ ۱۸۵: هنگامه ی ناز، تا بکی ساز دهی؟!

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ