به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

آذر بیگدلی

آذر بیگدلیرباعی هاشمارهٔ ۹۳: آذر! آن شوخ را در اندیشه نگر!

1830عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آذر! آن شوخ را در اندیشه نگر!
دلباخته دلبر جفاپیشه نگر!
آن رخ که چو لاله بود، چون خیری بین
آن دل که چو سنگ بود، چون شیشه نگر!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۲: آذر! دو جهان بدرگهش بنده نگر!2شمارهٔ ۹۳: آذر! آن شوخ را در اندیشه نگر!3شمارهٔ ۹۴: چل سال، براه عاشقی کردم سیر 4شمارهٔ ۹۵: ای جود تو از ابر برآورده نفیر 5شمارهٔ ۹۶: زآن د رچو روم، عاشق زاری کم گیر؛6شمارهٔ ۹۷: از غالیه خاک این چمن بیخته گیر 7شمارهٔ ۹۸: شب بیتو چو باشم، سحرم ناید باز 8شمارهٔ ۹۹: هر مرغ که نامه ی من از تیهو و باز 9شمارهٔ ۱۰۰: در کنج خرابه بر حصیری دو سه گز 10شمارهٔ ۱۰۱: جویم هر روز شب، که کاهد این سوز 11شمارهٔ ۱۰۲: تا کی شب و روز و روز، شب از سر سو ...12شمارهٔ ۱۰۳: شبها دارم از آن مه مهر فروز 13شمارهٔ ۱۰۴: امشب ز مه رخت شبم مهر افروز 14شمارهٔ ۱۰۵: یاری که بود دردم ازوف درمان نیز 15شمارهٔ ۱۰۶: تن ز آتش غم، چو عود می بین و مپرس 16شمارهٔ ۱۰۷: خسرو، کآراست ملک چون روی عروس 17شمارهٔ ۱۰۸: جانم ز تو شد تباه، افسوس افسوس!18شمارهٔ ۱۰۹: یا رب مپسند کعبه گردد ناووس 19شمارهٔ ۱۱۰: یاری کامروز نقد دل باختمش 20شمارهٔ ۱۱۱: یار آمد و، جان برایگان میدهمش 21شمارهٔ ۱۱۲: خوش آنکه ز وصل تو شبی بالم خوش 22شمارهٔ ۱۱۳: امشب مهم آمد، نه چنان فاش که دوش 23شمارهٔ ۱۱۴: نقشی زخطا نبسته کلک تو زخط 24شمارهٔ ۱۱۵: بوی گل خود میشنوم از گل باغ 25شمارهٔ ۱۱۶: شد ماه سخن نهفته آذر ز کلف 26شمارهٔ ۱۱۷: روز وصلت، شد آتش افروز فراق!27شمارهٔ ۱۱۸: گفتم: گویم درد غم اندوز فراق 28شمارهٔ ۱۱۹: شادیم، مدام از غم دلکش عشق 29شمارهٔ ۱۲۰: ای بسته در صلح و گشاده در جنگ 30شمارهٔ ۱۲۱: ای خواجه، چه میگریزی از من مه و س ...31شمارهٔ ۱۲۲: آن چارده ساله ماه، کز غنج و دلال 32شمارهٔ ۱۲۳: ای شوخ! فراق تو کشیدن مشکل 33شمارهٔ ۱۲۴: عید است، مگردان صنما روی ز گل 34شمارهٔ ۱۲۵: ز آن شب که رخت دیده، گلت چیدستم 35شمارهٔ ۱۲۶: بس شب بلب آه سینه سوز آوردم 36شمارهٔ ۱۲۷: دلدار ز جور کام مشکل دهدم 37شمارهٔ ۱۲۸: در گلشن روزگار میگردیدم 38شمارهٔ ۱۲۹: گر در باغم، ز باغبان ناز کشم 39شمارهٔ ۱۳۰: ای محرم خلوت ومه انجمنم 40شمارهٔ ۱۳۱: در کوی تو، دلباخته ها می بینم 41شمارهٔ ۱۳۲: چون رخت ازین سرای شش گوشه بریم 42شمارهٔ ۱۳۳: چون گشت بخیر عاقبت کار نعیم 43شمارهٔ ۱۳۴: وقت است ز باغ نکهت گل شنویم 44شمارهٔ ۱۳۵ - ماده تاریخ (۱۱۸۶ه.ق): چون صدر جه ...45شمارهٔ ۱۳۶: چند ای ظالم! بهر فریب دگران 46شمارهٔ ۱۳۷: آن دوست که دشمن است با دوست همان 47شمارهٔ ۱۳۸: جمشیدی و جام تو شکستن نتوان!48شمارهٔ ۱۳۹: ای در هوس روی تو، روشن رایان!49شمارهٔ ۱۴۰: ای دوست! چراغ مهر خاموش مکن 50شمارهٔ ۱۴۱: خوش آنکه بگوش تو رسد یا رب من 51شمارهٔ ۱۴۲: ای آنکه سر کوی تو شد منزل من 52شمارهٔ ۱۴۳: ای سوخته از هزار فرسخ دل من!53شمارهٔ ۱۴۴: دل خواست ز خلق و خون شد از غم دل ...54شمارهٔ ۱۴۵: آن کس که براز عشق شد محرم من 55شمارهٔ ۱۴۶: دی دست نگارین بت سیمین تن من 56شمارهٔ ۱۴۷: این طاس مصفی که بود آینه گون 57شمارهٔ ۱۴۸: آه از حسنین، کز جهان شیون و شین 58شمارهٔ ۱۴۹: در دل آهم شعله فروز است ببین!59شمارهٔ ۱۵۰: بشکافته دوست بر تنم پوست ببین!60شمارهٔ ۱۵۱: آن زلف، که صید مرغ دل کرده ز چین 61شمارهٔ ۱۵۲: شاها!تا کی پیاده ماند فرزین؟!62شمارهٔ ۱۵۳: شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین 63شمارهٔ ۱۵۴: یا رب! یکی از عباد زورآور تو 64شمارهٔ ۱۵۵: ای من ز جفا جسته جدایی از تو 65شمارهٔ ۱۵۶: از کین چکند تا بدل ما دل تو؟!66شمارهٔ ۱۵۷: گفتم: بدلی نکرده یاری دل تو 67شمارهٔ ۱۵۸: جز در دل من گذر ندارد غم تو 68شمارهٔ ۱۵۹: صحبت چه شود گرم میان من و تو 69شمارهٔ ۱۶۰: گفتم: یار است پای من در گل از او!70شمارهٔ ۱۶۱: سویم بفرست گاه پیغامی و گاه 71شمارهٔ ۱۶۲: جار جنبم گر ندهد جاریه به 72شمارهٔ ۱۶۳: ای کشته ی امروز تو، فردا زنده؛73شمارهٔ ۱۶۴: ای باخته نرد دلبری با زهره 74شمارهٔ ۱۶۵: نه روی گله دارم و نه رای گله 75شمارهٔ ۱۶۶: امروز چو گل شکفته باشیم همه 76شمارهٔ ۱۶۷: آن شوخ کزو دور شبی خفتم،نه 77شمارهٔ ۱۶۸: عید است چه مانده ای صباحی بسرای؟!78شمارهٔ ۱۶۹: لرزان من و خواجه دوش از سردی دی 79شمارهٔ ۱۷۰: از دور فلک که باخت لعب عجبی 80شمارهٔ ۱۷۱: قاصد!دلم از حرف وفا خوش کردی 81شمارهٔ ۱۷۲: گفتی: ز رخم چرا نظر پوشیدی؟!82شمارهٔ ۱۷۳: دوشم دل برد، شاهد بازاری 83شمارهٔ ۱۷۴: رویی که کله ز مه رباید داری!84شمارهٔ ۱۷۵: دارم ز فراق ماه مهر افروزی 85شمارهٔ ۱۷۶: من مفلسم و، تو کیمییا ای ساقی!86شمارهٔ ۱۷۷: وقت است ز هر سو شکفد روی گلی 87شمارهٔ ۱۷۸: ز آن پیش که، شمع مهرش افروختمی 88شمارهٔ ۱۷۹: خوش آنکه چو یاد از اسیریم کنی 89شمارهٔ ۱۸۰: آذر! که چو من مانده جدا از وطنی!90شمارهٔ ۱۸۱: من بیتو دریده هر نفس پیرهنی 91شمارهٔ ۱۸۲: فردا چو بنامه ی سیاهم بینی 92شمارهٔ ۱۸۳: با کس سخنان ناپسندیده مگوی!93شمارهٔ ۱۸۴: در کوچه ی عشق، پای در گل ننهی!94شمارهٔ ۱۸۵: هنگامه ی ناز، تا بکی ساز دهی؟!

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ