کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر
    ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست
    جان درازیّ امل از قلم کوته تست
    که ریاض کرم از گریۀ او خندانست
    فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید
    آن قلم نیست مگر نایژۀ احسانت
    خود پدیدست ز لطف تو که جان هنرست
    که هنر پروری تو ز میان جانست
    توده بر توده ز گوهر خط مشک آگینت
    همچو از دیدۀ عشّاق شب هجرانست
    عالم لطف تو از هتگه جانست و درو
    هر کجا گام زند باغ و سرابستانست
    رای درخشان تو هم سایه و هم خورشیدست
    خاطر تیز تو هم آتش و هم ریحانست
    از سر لطف و کرم قصّة من اصغا کن
    که مرا فکر در این واقعه سرگردانست
    حصّه یی از کرم آباد که آن حقّ منست
    خود دوسالست که از جور فلک ویرانست
    تو که قانون سخا از قلمت مضبوطست
    هیچ دانی که چرا در قلم نسیانست؟
    غم آنست که این حصّه نویسد بر ترک
    کانک بر برگ نویسند هنوز آسانست
    لطف فرمای و به تجدیدش امضا بنویس
    که مرا خود ز جهان وجه معیشت آنست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha