کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای صاحبی که گر بمثل رای باشدت
    بر بام قدر خود زفلک نردبان کنی
    هردم گشاد نامۀ صبح از برقبا
    گردون برآورد که تو بر وی نشان کنی
    می نازد از تو جان بزرگیّ و بر حقست
    از بس که لطف و مکرمت بیکران کنی
    هر کو دهان بمدح تو چون حلقه باز کرد
    حالی چو گوشوارش در دردهان کنی
    افتد زبیم لرزه بر اعضای مهر و ماه
    گر تو بکین نگاه سوی آسمان کنی
    رستم بتیغ تیز نکردست در مصاف
    آنها که تو بدان قلم ناتوان کنی
    آروغ همچو صبح برآرد زقرص مهر
    آنرا که تو بخوان کرم میهمان کنی
    از خون لاله هم نشود تیغ کوه لعل
    گر تو بلطف یک نظر اندر جهان کنی
    در ضبط کار مملکت ار رای باشدت
    بر میش لنگ گرگ کهن را شبان نکنی
    گردون ز شب نماید اختر چنان که تو
    از ظلمت خط اختر معنی عیان کنی
    آسوده بر کمرگه کهسار بگذرد
    از نوک دوک پیرزن ار تو سنان کنی
    از بهر سود نام نکو میخری مترس
    تاوان آن زبنده ستان گر زیان کنی
    دریا و کان چو من بگدایی فتاده اند
    از بس که در پراکنی و زرفشان کنی
    در باب مردمی نه همانا که ضایعست
    هرچ آن بجای بنده و دریا و کان کنی
    تقصیرها که بندۀ مخلص همی کند
    الّا اگر بلطف خود اغضاء آن کنی
    وین طرفه تر که با همه تقصیرهای خویش
    دارد امید آنکه برآتش روان کنی
    نزدیک شد ز نهضت میمون که چون عنان
    دلها سبک شود چو رکابت گران کنی
    شاید کزو بشب بگریزند اهل فضل
    روزی که تو مفارقت اصفهان کنی
    حفظ خدای بدرقه بادت بهرکجا
    کز روی عزم نصرت را همعنان کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha