کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مژده ای دل که کار دیگر شد
    و انچه می خواستی میسّر شد
    یار از راه جور برگردید
    مشفق و مهربان و چاکر شد
    کار اگر بسته بد گشایش یافت
    عیش اگر زهر بود شکّر شد
    دل که چون لفظ او مقیّد بود
    هم بسعی خطش محرّر شد
    نامه فرمود و دل خوشیها داد
    چون که حال منش مقرّر شد
    کلک بیمارش احتما بشکست
    با من از آنچه بود بهتر شد
    اشتهیّ دروغ کرد آغاز
    با سر پرسش مزوّز شد
    بر گرفتم ز درج درّش مهر
    دامنم پر ز درّ و گوهر شد
    مردم چه مشم ابن مقلمة وقت
    بندۀ آن خط چو عبهر شد
    بر بیاض خودش سوادی کرد
    که از او چشم جان منوّر شد
    دیده بر حرفهاش مالیدم
    حالی از اب لطف او تر شد
    خط مشکین او چو بر خواندم
    مغز جانم ازو معطّر شد
    شاخ طبعم گهر ببار آورد
    چون کش الفاظ او مصوّر شد
    هر چه دشنام و خشم بود از من
    به دعا و ثنا برابر شد
    کلک او کرده بود عربده زانک
    زان معانیش باده در سر شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha