کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای قاصر از ستایش تو هر عبارتی
    آصف نکرد چون تو برونق وزارتی
    از مدحت تو روی هنر را طراوتی
    وز جود تو ریاض کرم را نضارتی
    برده ز رای روشن و از کلک تیره ات
    برجیس دانشی و عطارد مهارتی
    کرده ز سّم مرکب تو روشنان چرخ
    هر یک ز بهر نور خودش استعارتی
    امضاء هیچ حکم نبیند قضا صواب
    تا از ضمیر تو نکند استشارتی
    در عهد دولت تو شیاطین جنّ و انس
    کردند از دماغ برون هر شطارتی
    از نسبت غزارت دریای فضل تو
    بحر محیط را نبود بس غزارتی
    از خاک پایت ار بمثل سرمه در کشد
    نرگس شود هراینه صاحب بصارتی
    صد ره بداده بودی، ار زانکه نیستی
    در چشم همّت تو جهانرا حقارتی
    کلکت زبان گشاده و بسته میان چراست
    گر نه همی ز غیب گذارد سفارتی؟
    دست چنار خود کمر کوه بشکند
    گر یابد از بنان تو اندک اشارتی
    در معرض لقای تو جان بذل می کنم
    زین سودمند تر نشنیدم تجارتی
    بی لطف تو حیات ز من منقطع شدست
    زانم کند خیال تو گه گه زیارتی
    از رشح طبع عالی وزعکس خاطرت
    در چشم من تری بد و در دل حرارتی
    بی شحنۀ وصال تو در کوی صبر من
    غوغائیان شوق بر آورده غارتی
    تا شوق دست بوس ترا شرح دادمی
    ای کاش دست دادی باری عبارتی
    نه پایۀ منست ولیکن همی کنم
    بر اعتماد لطف تو زین سان جسارتی
    در اصفهان به دولت عدل تو می کنند
    در هر محّلتی کهن از نو عمارتی
    نی در دل کسی بجز از شمع حرقتی
    نی در دهان کس بجز از می مرارتی
    اینست و بس مراد دل و جان همگنان
    کآرد کسی ز موکب میمون بشارتی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha