کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۳۱۴ - این قطعه در مدح صاحب عمیدالدّین پارسی گوید: ای قاصر از ستایش تو هر عبارتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای قاصر از ستایش تو هر عبارتی آصف نکرد چون تو برونق وزارتی از مدحت تو روی هنر را طراوتی وز جود تو ریاض کرم را نضارتی برده ز رای روشن و از کلک تیره ات برجیس دانشی و عطارد مهارتی کرده ز سّم مرکب تو روشنان چرخ هر یک ز بهر نور خودش استعارتی امضاء هیچ حکم نبیند قضا صواب تا از ضمیر تو نکند استشارتی در عهد دولت تو شیاطین جنّ و انس کردند از دماغ برون هر شطارتی از نسبت غزارت دریای فضل تو بحر محیط را نبود بس غزارتی از خاک پایت ار بمثل سرمه در کشد نرگس شود هراینه صاحب بصارتی صد ره بداده بودی، ار زانکه نیستی در چشم همّت تو جهانرا حقارتی کلکت زبان گشاده و بسته میان چراست گر نه همی ز غیب گذارد سفارتی؟ دست چنار خود کمر کوه بشکند گر یابد از بنان تو اندک اشارتی در معرض لقای تو جان بذل می کنم زین سودمند تر نشنیدم تجارتی بی لطف تو حیات ز من منقطع شدست زانم کند خیال تو گه گه زیارتی از رشح طبع عالی وزعکس خاطرت در چشم من تری بد و در دل حرارتی بی شحنۀ وصال تو در کوی صبر من غوغائیان شوق بر آورده غارتی تا شوق دست بوس ترا شرح دادمی ای کاش دست دادی باری عبارتی نه پایۀ منست ولیکن همی کنم بر اعتماد لطف تو زین سان جسارتی در اصفهان به دولت عدل تو می کنند در هر محّلتی کهن از نو عمارتی نی در دل کسی بجز از شمع حرقتی نی در دهان کس بجز از می مرارتی اینست و بس مراد دل و جان همگنان کآرد کسی ز موکب میمون بشارتی کمال الدین اصفهانی