کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پناه زمرۀ دانش شکوه اهل هنر
    که هست جان معانی به لفظ تو زنده
    گر آیدش ز نهیب تو سنگ در دندان
    شود کواکب پروین ز هم پراگنده
    فضای دهر شود همچو گریه گوهر بار
    کجا سخای تو دندان نمود چون خنده
    سپهر، کورا بر زیر پای دندانست
    کند همیشه ازین در تراش چون رنده
    ز لفظ پاک تو بی حشوتر سخن نبود
    وگر چه هست به انواع نکته آگنده
    چو صبح خنده زنان جان بداد گل ز طرب
    خرد به لطف تو گل را چو کرد ماننده
    گناه بخشا! کی میشود زوال پذیر؟
    تغیّری که پذیرفت رای فرخنده
    مدار عاطفت خود درغ از آن که بود
    ز آستان تو بر پای نهمتش کنده
    فلک به ابروی عیشش گره در آورده
    جهان بدست جفایش ز بیخ برکنده
    بدان سبب که ترا دید سرگران چو دوات
    ز غصّه همچو قلم می رود سرافکنده
    نظر بدین سخنان چو آب روشن دار
    نگه مکن به سر و ریش و جامة ژنده
    بدان خدای که دست دهنده داد ترا
    چنان که داد رهی را زبان خواهنده
    که از عتاب عنان سوی عفو فرمایی
    کنون که رفت ز اندازه مالش بنده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha