کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۲۹۸ - وله ایضا: پناه زمرۀ دانش شکوه اهل هنر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پناه زمرۀ دانش شکوه اهل هنر که هست جان معانی به لفظ تو زنده گر آیدش ز نهیب تو سنگ در دندان شود کواکب پروین ز هم پراگنده فضای دهر شود همچو گریه گوهر بار کجا سخای تو دندان نمود چون خنده سپهر، کورا بر زیر پای دندانست کند همیشه ازین در تراش چون رنده ز لفظ پاک تو بی حشوتر سخن نبود وگر چه هست به انواع نکته آگنده چو صبح خنده زنان جان بداد گل ز طرب خرد به لطف تو گل را چو کرد ماننده گناه بخشا! کی میشود زوال پذیر؟ تغیّری که پذیرفت رای فرخنده مدار عاطفت خود درغ از آن که بود ز آستان تو بر پای نهمتش کنده فلک به ابروی عیشش گره در آورده جهان بدست جفایش ز بیخ برکنده بدان سبب که ترا دید سرگران چو دوات ز غصّه همچو قلم می رود سرافکنده نظر بدین سخنان چو آب روشن دار نگه مکن به سر و ریش و جامة ژنده بدان خدای که دست دهنده داد ترا چنان که داد رهی را زبان خواهنده که از عتاب عنان سوی عفو فرمایی کنون که رفت ز اندازه مالش بنده کمال الدین اصفهانی