کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جناب عالی نزدیک و من بخدمت دور
    بنزد عقل همانا که نیستم معذور
    و لیک رسم جهان ستمگر این بودست
    که بیدلانرا دارد ز کام دل مهجور
    شکفته گلبن وصل و نشسته من دلتنگ
    کنار آب زلال و مرا جگر محرور
    دلم ز سینه فغان می کند همی گوید
    که ای خلاصۀ ایّام و پادشاه صدور
    تویی که معدلتت هست خلق را شامل
    تویی که عادت تو هست بر کرم مقصور
    به غیبت تو ببین تا چه کرده باشد خود
    فلک که با من این می کند بوقت حضور
    نه جایگاه مقام و نه راه بیرون شو
    بر آستان تحیّر بمانده ام محصور
    چنین که حال دعا خلل پذیر شدست
    مگر بهمّت صدر جهان شود مجبور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha