کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی تازه رویی که خلق لطیفت
    ز سندان به دی ماه گل بشکفاند
    به بستان چو بلبل دبستان بسازد
    بجز مدحت از دفتر گل نخواند
    صبا گر ز انصافت آگاه گردد
    نیارد که پیراهن گل دراند
    طبقهای زر چیست بر دست گلبن؟
    بدان تا که در خاک پایت فشاند
    کسی کو چو غنچه دل اندر تو بندد
    ز تو تازه رو همچو گلبرگ ماند
    ز شرم تو گل رنگ برچهره آرد
    ز خلق تو لاله قدح می ستاند
    گل خلق تو چون بخندد بیک دم
    ز دل بسته غنچه را وارهاند
    قضا گلشن چرخ را در رکابت
    قبا بسته چون غنچگان می دواند
    به گل چیدن آمد به باغ سخایت
    رهی گر چه گستاخیی می نداند
    چو گل باتو درعشرت اندرچه افتاد
    زمین بوس هردم چو گل می رساند
    چو گل انبساطی کنم با تو زیراک
    کف در فشانت به گل نیک ماند
    گرفت آتشی چو گل اندر نهادم
    رخم همچو گل زان عرق می چکاند
    توقّع به لطفت چنانست کاین دم
    به آب گل این شعله را وانشاند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha